نظریه سرمایه اجتماعی در جامعه شناسی

ایده سرمایه اجتماعی از 1995 به بعد شکل گرفته . ایده ای که مفهوم سرمایه اجتماعی از ان سخن می گوید با وجود شهرت اخیر خود برای جامعه شناسان حرف تازه ای ندارد. دورکیم در تقسیم کار اجتماعی نزدیک به یک قرن پیش آن را نوشته از تاثیر قدرت اخلاقی گروه ها برای مهار خودخواهی های فردی و ایجاد همبستگی مشترک در میان اعضا سخن گفته است.

سرمایه

ادامه نوشته

مفهوم سرمايه‌ اجتماعي

- مقدمه

مفهوم سرمايه‌ اجتماعي در سال‌هاي اخير در حوزه‌هاي گوناگون علوم اجتماعي،‌ اقتصاد و اخيرا در علوم سياسي مطرح شده است. سرمايه‌اجتماعي عبارت است از ارتباطات و شبكه‌هاي اجتماعي‌اي كه مي‌توانند حس همكاري و اطمينان را در ميان افراد يك جامعه پديد آورند. در اين ميان نبايد از نقش نهادهاي مدني و دمكراتيك و نيز نقش دولت در گشودن چنين فضاهايي غافل شد. به هر روي، امروز بر جامعه‌شناسان ثابت شده كه يكي از ابعاد مهم هر توسعه‌اي توجه به سرمايه‌هاي اجتماعي است. از اين‌رو سرمايه‌اجتماعي، يكي از مهمترين شاخصه‌هاي رشد و توسعه هر جامعه‌اي به شمار مي‌آيد. مطلب حاضر در چند بخش به بحث درباره سرمايه اجتماعي مي‌پردازد.

انسان به طور ذاتي در تعامل با ديگران نيازهاي خود را برطرف ساخته و گذران امور مي‌كند. اثرات اين كنش‌هاي متقابل در نقش آنها تا حدي است كه حذف آن، زندگي را غير ممكن مي‌سازد. اما در اين ميان دانشمندان علوم اجتماعي با نگرشي كنجكاوانه در جوامع به شناسايي اين كنش‌ها پرداخته و به مجموع عواملي پي برده‌اند كه آن را سرمايه‌اجتماعي ناميده‌اند. مفهوم سرمايه‌اجتماعي در برگيرنده مفاهيمي همچون اعتماد، همكاري و همياري ميان اعضاي يك گروه يا يك جامعه است كه نظام هدفمندي را شكل مي‌دهند و آنها را در جهت دستيابي به هدف‌هاي ارزشمند هدايت مي‌كند.

از اين‌رو شناخت عوامل موثر در تقويت يا تضعيف سرمايه اجتماعي مي‌تواند در گسترش ابعاد سرمايه اجتماعي كمك كرده و موجب افزايش عملكرد اجتماعي و اقتصادي افراد در جوامع شود. مفهوم سرمايه اجتماعي كه صبغه جامعه‌شناسانه دارد، بستر مناسبي براي بهره‌وري سرمايه انساني و فيزيكي و راهي براي نيل به موفقيت قلمداد مي‌شود. مديران و كساني كه بتوانند در سازمان، سرمايه‌اجتماعي ايجاد كنند،  راه كاميابي شغلي و سازماني خود را هموار مي‌سازند.

امروزه سرمايه اجتماعي نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيكي و انساني در جوامع ايفا مي‌كند و شبكه‌هاي روابط جمعي و گروهي انسجام بخش ميان انسان‌ها و سازمان‌هاست. از اين‌رو در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه‌ها اثربخشي خود را از دست مي‌دهند و بدون سرمايه اجتماعي پيمودن راه‌هاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادي ناهموار و دشوار مي‌شود.

در ديدگاه‌هاي سنتي مديريت توسعه، سرمايه‌هاي اقتصادي، فيزيكي و نيروي انساني مهمترين نقش را ايفا مي‌كردند اما در عصر حاضر براي توسعه بيشتر از آنچه به سرمايه‌اقتصادي، فيزيكي و انساني نيازمند باشيم به سرمايه اجتماعي نيازمنديم زيرا بدون اين سرمايه، استفاده از ديگر سرمايه‌ها به طور بهينه انجام نخواهد شد. در جامعه‌اي كه فاقد سرمايه‌اجتماعي كافي است ساير سرمايه‌ها ابتر مي‌مانند و تلف مي‌شوند. از اين‌رو موضوع سرمايه اجتماعي به عنوان يك اصل اساسي براي نيل به توسعه پايدار محسوب شده و حكومت‌ها و دولتمرداني موفق قلمداد مي‌شوند كه بتوانند با اتخاذ سياست‌هاي لازم و ارائه راهكارهاي مناسب در ارتباط با جامعه به توليد و توسعه سرمايه اجتماعي بيشتر نائل شوند.

2- تعريف سرمايه اجتماعي از نگاه صاحب‌نظران

سرمايه اجتماعي واژه‌اي است كه در سال‌هاي اخير وارد حوزه علوم اجتماعي و اقتصادي شده و از اين منظر دريچه تازه‌اي را در تحليل و علت‌يابي مسائل اجتماعي و اقتصادي گشوده است. در اين زمينه مطالعات وسيعي توسط صاحب‌نظران و دانشمندان اين علوم صورت گرفته و نظريه‌پردازاني همچون جين جاكوب(1961)، لوري(1970) بن پرات(1980)،   ويليامسن(1981)، بيكر(1983)، جيمز كلمن(1966)، رابرت پاتنام(1970)، پيربورديو(1980) و فرانسين فوكوياما(1990) تعاريف متعددي از سرمايه اجتماعي ارائه كرده‌اند.

جيمز جاكوب در كتاب «مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريكايي» سرمايه اجتماعي را شبكه‌هاي اجتماعي فشرده‌اي مي‌داند كه در محدوده‌هاي قديمي شهري در ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنايت خياباني و ديگر تصميمات در مورد بهبود كيفيت زندگي در مقايسه با عوامل نهادهاي رسمي مانند نيروي حفاظتي پليس و نيروي انتظامي، مسئوليت بيشتري از خود نشان مي‌دهند. يك مثال عيني اين تعريف  را در دنياي امروزه مي‌توان در تشكل‌هاي غيردولتي حمايت از محيط‌ زيست يافت. اين شبكه اجتماعي بعضا نيروهاي قدرتمندي را به صورت NGOها به وجود مي‌آورد كه حتي در حمايت از محيط ‌زيست موجب توقف پروژه‌هاي عمراني دولت نيز مي‌شوند.

گلن لوري، سرمايه اجتماعي را مجموع منابعي مي‌داند كه در ذات روابط خانوادگي و در سازمان اجتماعي جامعه وجود دارد و براي رشد شناختي يا اجتماعي كودك يا جوان سودمند است. بن‌پرات، در تعريف سرمايه اجتماعي،  روابط بين افراد يك خانواده، گروهي از دوستان يا شركاي يك شركت را به صورت رابطه F تعريف مي‌كند و به بررسي اثرات اين رابطه بر مبادلات اقتصادي مي‌پردازد.

ويليامسن و بيكر، كه به دنبال مطالعات بن پرات در پي بررسي شيوه اثرگذاري يك سازمان اجتماعي بر عملكرد نهادهاي اقتصادي بوده‌اند مجموعه‌اي از مطالعات را پايه‌گذاري كرد‌ه‌اند كه اقتصاد نهادي نام گرفته است. بيكر نشان داده است كه چگونه روابط ميان سوداگران در بازار فوق‌العاده عقلاني شده بورس تجاري شيكاگو توسعه مي‌يابد، ‌حفظ مي‌شود و بر فعاليت داد و ستد تاثير مي‌گذارد.

از نظر پيربورديو، سرمايه اجتماعي حاصل جمع منابع بالقوه و بالفعلي است كه نتيجه مالكيت شبكه بادوامي از روابط كمابيش نهادينه شده آشنايي و شناخت متقابل بين افراد - يا به بيان ديگر عضويت در گروه - است. شبكه‌اي كه هر يك از اعضاي خود را از پشتيباني سرمايه جمعي برخوردار مي‌كند و آنان را مستحق اعتبار مي‌سازد. البته سرمايه اجتماعي مستلزم شرايطي به مراتب بيش از وجود صرف شبكه پيوندها است. در واقع پيوندهاي شبكه‌اي مي‌بايست از نوع خاصي باشند، يعني مثبت و مبتني بر اعتماد.

برخلاف بورديو، كلمن از واژگان مختلفي براي سرمايه‌ اجتماعي كمك گرفت. وي مفهوم سرمايه‌اجتماعي را از ابعاد مختلف بررسي كرد. كلمن براي تعريف سرمايه‌اجتماعي از كاركرد آن كمك گرفت و تعريفي كاركردي از سرمايه اجتماعي ارائه ‌داد و نه تعريفي ماهوي. بر اين اساس سرمايه ‌اجتماعي شيء واحد نيست بلكه انواع چيزهاي گوناگوني است كه دو ويژگي مشترك دارند: همه آنها شامل جنبه‌اي از يك ساخت اجتماعي هستند و كنش‌هاي معين افرادي را كه در درون ساختار هستند تسهيل مي‌كنند. سرمايه ‌اجتماعي مانند شكل‌هاي ديگر سرمايه مولد است و دستيابي به هدف‌هاي معيني را كه در نبود آن دست يافتني نخواهد بود، امكان‌پذير مي‌سازد. سرمايه‌ اجتماعي مانند سرمايه فيزيكي و انساني كاملا تعويض پذير نيست اما نسبت به فعاليت‌هاي به خصوصي تعويض‌پذير است.

شكل معيني از سرمايه‌اجتماعي كه در تسهيل كنش‌هاي معيني ارزشمند است ممكن است براي كنش‌هاي ديگر بي‌فايده يا حتي زيان‌مند باشد. سرمايه‌اجتماعي نه در افراد و نه در ابزار فيزيكي توليد قرار دارد. بنابراين از نظر كلمن سرمايه ‌اجتماعي شامل يك چارچوب اجتماعي است كه موجب تسهيل روابط ميان افراد درون اين چارچوب مي‌شود، به گونه‌اي كه فقدان آن ممكن است در دستيابي به هدف معين هزينه‌ بيشتري به افراد آن جامعه تحميل كند.

از نظر پاتنام، سرمايه اجتماعي آن دسته از ويژگي‌هاي زندگي اجتماعي، شبكه‌ها، هنجارها و اعتماد است كه مشاركت‌كنندگان را قادر مي‌سازد تا به شيوه‌اي موثرتر اهداف مشترك خود را تعقيب كنند. به بيان دقيق‌تر سرمايه ‌اجتماعي از طريق افزايش هزينه‌هاي بالقوه جدا شدن، تقويت هنجارهاي مستحكم بده - بستان، تسهيل جريان اطلاعات از جمله اطلاعات مربوط به شهرت كنشگران و تجسم موفقيت‌هاي گذشته سعي دارد به تحقق كنش جمعي كمك كند.

پاتنام بين دو شكل اوليه سرمايه‌اجتماعي تمايز قائل مي‌شود كه عبارت است از: سرمايه اجتماعي ارتباط دهنده (يا جامع) و سرمايه اجتماعي درون گروهي (يا انحصاري). سرمايه اجتماعي ارتباط دهنده، افراد متعلق به تقسيمات اجتماعي متنوع را گرد هم مي‌آورد و سرمايه اجتماعي درون گروهي، هويت‌هاي انحصاري را تقويت كرده و باعث حفظ همگني مي‌شود. فوكوياما سرمايه اجتماعي را مجموعه‌اي از هنجارهاي موجود در سيستم‌هاي اجتماعي مي‌داند كه موجب ارتقاي سطح همكاري اعضاي آن جامعه شده و سبب پايين آمدن هزينه‌هاي تبادلات و ارتباطات مي‌شود. فوكوياما سرمايه اجتماعي را به عنوان يك پديده جامعه شناختي مورد توجه قرار مي‌دهد. به نظر او سرمايه اجتماعي با شعاع اعتماد ارتباط تنگاتنگي دارد و هرچه قدر شعاع اعتماد در يك گروه اجتماعي گسترده‌تر باشد، سرمايه اجتماعي نيز زياد خواهد بود و به تبعيت از آن ميزان همكاري و اعتماد متقابل اعضاي گروه نيز افزايش خواهد يافت.

آنچه از تعاريف متعدد سرمايه‌اجتماعي برمي‌آيد اين است كه اين مفهوم دربردارنده مفاهيمي همچون اعتماد، همكاري و روابط متقابل بين اعضاي يك گروه بوده به نحوي كه گروه را به سمت دستيابي به هدفي كه بر مبناي ارزش‌ها و معيار رايج در جامعه مثبت تلقي شود هدايت مي‌كند. لذا آنچه از اين تعريف استنباط  مي‌شود اين است كه هر چند ممكن است سرمايه‌ اجتماعي به دليل تقويت نيروهاي جاذبه بين اعضاي يك گروه و نيروهاي دافعه بين گروه‌هاي متفاوت لزوما عامل مثبتي در يك جامعه به شمار نيايد ولي قطعا براي پيشبرد و سهولت در عملكرد اقتصادي، اجتماعي آنها، جامعه يك عامل ضروري به شمار مي‌رود. بنابراين ميزان سرمايه اجتماعي در يك جامعه مي‌تواند نشان دهنده شكاف موجود بين آن جامعه يا يك جامعه برخوردار از يك نظام دموكراسي با حداكثر كارايي در نظام اقتصادي، اجتماعي باشد.

3- اهميت سرمايه اجتماعي

در دو دهه اخير مفهوم سرمايه اجتماعي در زمينه‌ها و اشكال گوناگونش به عنوان يكي از كانوني‌ترين مفاهيم، ظهور و بروز يافته است، هر چند شور و شوق زيادي در بين صاحب‌نظران و پژوهشگران مشابه چارچوب مفهومي و ابزار تحليلي ايجاد كرد. ليكن نگرش‌ها، ديدگاه‌ها و انتظارات گوناگوني را نيز دامن زده است. افزايش حجم قابل توجه پژوهش‌ها در اين حوزه بيانگر اهميت و جايگاه سرمايه اجتماعي در سپهر‌هاي متفاوت اجتماعي است.

به طور كلي ميزان سرمايه اجتماعي در هر گروه يا جامعه‌اي نشان دهنده ميزان اعتماد افراد به يكديگر است. همچنين وجود ميزان قابل قبولي از سرمايه‌اجتماعي موجب تسهيل كنش‌هاي اجتماعي مي‌شود، به طوري كه در مواقع بحراني مي‌توان براي حل مشكلات از سرمايه‌اجتماعي به عنوان اصلي‌ترين منبع حل مشكلات و اصلاح فرآيندهاي موجود سود برد. از اين‌رو شناسايي عوامل موثر در تقويت يا تضعيف سرمايه اجتماعي اهميت بسزايي دارد.

تعدادي از عناصر اصلي كه مي‌توان سرمايه اجتماعي را با آن مورد اندازه‌گيري قرار داد عبارتند از:آگاهي به امور عمومي،‌ سياسي، اجتماعي، وجود انگيزه در افراد جامعه كه در پي كسب اين دسته از آگاهي‌ها برآيند، اعتماد عمومي به يكديگر، اعتماد به نهادهاي مردمي و دولتي، مشاركت غير رسمي هميارانه در فعاليت‌هاي داوطلبانه در تشكل‌هاي غير‌دولتي، خيريه‌اي، مذهبي، اتحاديه‌ها، انجمن‌هاي صنفي و علمي و... . در مجموع مي‌توان گفت كه يكي از معيارهاي اصلي در شناخت سرمايه اجتماعي شكل و شيوه روابط اجتماعي افراد با يكديگر و نحوه همزيستي آنها در جامعه مورد مطالعه است. از ديگر معيارها مي‌توان به احساس مردم نسبت به حكومت و مردم اشاره كرد و نيز داشتن احساس خوشايند نسبت به امنيت، پيوندهاي خانوادگي و اجتماعي و اميدواري نسبت به آينده از معيارهاي مطرح محسوب مي‌شود.

اگر سرمايه اجتماعي را ارتباط و شبكه‌هاي اجتماعي‌اي كه مي‌توانند اطمينان و حس همكاري را در ميان افراد حاضر در شبكه‌هاي مورد بحث ايجاد كنند بدانيم، آنچه بيش از پيش اهميت پيدا مي‌كند نقش نهادهاي جامعه مدني در تشكل اين سرمايه است. اگر ما مانند عنصري از يك سازمان مدني به صورت هميشگي همديگر را ملاقات كنيم احساس مسئوليت نسبت به همديگر در ما پيدا مي‌شود و مي‌توانيم به همديگر اعتماد كرده و در نهايت با هم همكاري كنيم. براي اينكه احساس اطمينان در بين باشد لازم است كه ما همديگر را ملاقات كنيم و ارتباط مدام با هم داشته باشيم. همچنين چيزي كه به طور جمعي مي‌توانيم به دست آوريم به تنهايي نمي‌توانيم.

منظور از باهم‌بودن، نهادهاي اجتماعي‌اي است كه كاركرد ديدار، شناخت و در نهايت اعتماد را ميسر مي‌كنند. البته حتما لازم نيست كه ارتباط پيش‌گفته تنها در داخل نهادهاي جامعه مدني باشد بلكه بيشتر روش‌ها و فرم‌هاي اجتماعي را نيز كه ارتباط مداوم و سازماندهي‌شده دارند، در برمي‌گيرد. اما نبايد از ياد برد كه اعتماد و حس همكاري با شيوه‌اي آسان‌تر در داخل نهادهاي جامعه مدني درست مي‌شوند؛ به اين دليل كه اعضاي آن نهادها به دلخواه و بدون هيچ چشمداشتي به عضويت آن نهادها درمي‌آيند.

به اين ترتيب سرمايه اجتماعي عبارت است از مجموع آن دسته از ارتباطات و شبكه‌هاي ارتباط اجتماعي كه در جامعه موجودند و نيز ميزان اعتماد و همكاري ميان روابط موجود. در اينجا مي‌توان گفت اگر در جامعه‌اي ميزان سرمايه اجتماعي پايين باشد خطر افتادن آن جامعه به وضعيت تله اجتماعي بسيار بالاست. تله اجتماعي يعني سرمايه اجتماعي‌ پايين، نبودن اعتماد و اطمينان به يكديگر بين مردم، رواج فساد اداري- اقتصادي، ترس و.... پس مي‌توان تله اجتماعي را كه بعضي اوقات از آن به عنوان مشكل منافع جمعي ياد مي‌شود به صورت زير شرح داد.

همه مي‌دانيم كه منافع‌مان ايجاب مي‌كند كه همه با هم همكاري كنيم. اما اگر تو  به اين باور نرسي كه  تمام افراد ديگر اجتماع هم همكاري مي‌كنند، ديگر معنايي نخواهد داشت كه تو به تنهايي همكاري كني. نتيجه اين اعتقاد اين است كه همكاري و تلاش براي منافع جمعي تنها زماني ميسر مي‌شود كه انسان به اين باور برسد كه همه افراد ديگر نيز همكاري خواهند كرد.

 

نظریه سرمایه اجتماعی در جامعه شناسی

ایده سرمایه اجتماعی از 1995 به بعد شکل گرفته . ایده ای که مفهوم سرمایه اجتماعی از ان سخن می گوید با وجود شهرت اخیر خود برای جامعه شناسان حرف تازه ای ندارد. دورکیم در تقسیم کار اجتماعی نزدیک به یک قرن پیش آن را نوشته از تاثیر قدرت اخلاقی گروه ها برای مهار خودخواهی های فردی و ایجاد همبستگی مشترک در میان اعضا سخن گفته است.

سرمایه انسانی : عواملی چون تحصیلات و آموزش های شغلی و وجود آنها در انسانها اشاره دارد. این مفهوم به معنی سرمایه گذاری برای پرورش انسانی فرهیخته، سالم و مطیع است و شامل مراقبت های خانوادگی سالها پیش از آغاز آموزش و پیش دبستانی تا بازار کار می شود. مهارت و توانایی هایی که افراد کسب می کنند، مانند توانایی هایی در زمینه کسب میزان تحصیلات ، توانایی های کلامی و ارتباطی، اعتماد به مفس ، قدرت رهبری

مفهوم نوین سرمایه اجتماعی: روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد و شبکه های متراکم تعامل و هنجارهای مشوق عمل جمعی نیز توانایی تسهیل تولید و دستیابی به هدف را دارند. تفاوت سرمایه اجتماعی، با دیگر سرمایه ها این است که این شکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروه های اجتماعی است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی متعلق به گروه هاست و نه افراد و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد. تفاوت دیگر این است که سرمایه اجتماعی هرچه بیشتر مصرف شود افزایش خواهد یافت و در صورت عدم مصرف رو به کاهش و نابودی خواهد گذاشت.

مهم ترین تعاریف از مفهوم آن از آن دو جامعه شناس برجسته یعنی پیر بوردیو و جیمز کلمن و پیروان او رابرت پاتنام و فرانسیس فوکویاما است.

تعریف بوردیو: انباشت منافع بالفعل یا بالقوه ای که به تصاحب یک شبکه بادوام روابط کم و بیش نهادینه شده آشنایی یا بازشناخت متقابل مربوطند.

از نظر بوردیو شبکه های اجتماعی موهبتی طبیعی نیستند و باید آنها را با انجام کنش های منطقی و قصدمند برای دستیابی به دیگر سرمایه ها و منابع پدید آورد . او سرمایه اجتماعی را یکی از اشکال سرمایه می داند .

الف) سرمایه اقتصادی : که قابل تبدیل شدن به پول است و می تواند به شکل حقوق مالکیت نهادینه شود.

ب) سرمایه فرهنگی: که تحت تاثیر برخی شرایط به سرمایه اقتصادی بدل می شود و به شکل کیفیات آموزشی نهادینه می گردد.

ج) سرمایه اجتماعی : که تحت برخی شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می شود.

بوردیو برای تبدیل پذیری اشکال مختلف سرمایه و بر تقلیل نهایی همه اشکال سرمایه اقتصادی تاکید می کند. از نظر او سرمایه اقتصادی کار انسانی انباشته شده است.

تعریف بوردیو از سرمایه اجتماعی نشان می دهد که این سرمایه دو عنصر دارد: نخست روابط اجتماعی که افراد را قادر به دستیابی به منابعی می کند که دیگران یعنی هم گروه هایش صاحب آنهایند. و دوم مقدار و کیفیت منابعی که حاصل فرد می شود. سرمایه اجتماعی این امکان را برای فرد فراهم می اورد تا به منابعی مانند اطلاعات ، فرصت های اقتصادی و اموزشی دست یابد.

در نگرشی تا اندازه ای متفاوت و تعاریف مبتنی بر آن که عمدتا برگرفته از دیدگاه جامعه شناسی آمریکایی است سرمایه اجتماعی به اعتماد، تعاملات و هنجارهای مشوق عمل جمعی که در میان گروه های اجتماعی پدیدار شده و سبب تسهیل همکاری و تعامل و کاهش هزینه های عمل می شوند اشاره دارد.

جیمز کلمن: به نظر کلمن سرمایه اجتماعی مانند دیگر اشکال سرمایه مولد است و امکان دستیابی به هدفهای معینی را که در نبود ان دست یافتنی است فراهم می آورد. کلمن سازمان اجتماعی را پدید آورنده سرمایه اجتماعی می داند و آن را با کارکردش تعریف می کند. از نگاه او سرمایه اجتماعی شیئی واحد نیست بلکه انواع چیزهای گوناگونی است که دو ویژگی مشترک دارند ، یک شامل جنبه ای از ساخت اجتماعی هستند و دو کنش های معین کنشگران جمعی را که در درون ساختار هستند تسهیل می کنند. سرمایه اجتماعی سبب می شود تا هزینه های دستیابی به هدفهای معینی کاهش یابد. هدفهایی که در نبود سرمایه اجتماعی دستیابی به آنها تنها با صرف هزینه های زیاد امکان پذیر می گشت. به این گونه کلمن بر سودمندی سرمایه اجتماعی تاکید می ورزد. منبعی برای همکاری، روابط دو جانبه و توسعه اجتماعی . به اعتقاد کلمن عواملی که سبب ایجاد گسترش سرمایه اجتماعی می شوند عبارتند از : کمک ، ایدئولوژی ، اطلاعات و هنجارها

کمک : درخواست کمک افراد از یکدیگر مقدار سرمایه اجتماعی را بیشتر خواهد کرد. هرگاه عواملی مانند رفاه و فراوانی و کمک دولت سبب شود تا افراد نیازشان به یکدیگر کمتر شود ، میزان سرمایه اجتماعی کمتر خواهد شود.

ایدئولوژی: اعتقاداتی مانند لزوم کمک به یکدیگر یا عمل به سود دیگری ، سبب پدید آمدن سرمایه اجتماعی می شود و از این رو آن دسته از اعتقادات مذهبی که بر ضرورت کمک و عمل به نفع دیگران تاکید دارند عامل مهمی در شکل گیری سرمایه اجتماعی هستند.

اطلاعات: از نظر کلمن یک شکل مهم سرمایه اجتماعی ظرفیت بالقوه اطلاعات است که جزء ذاتی و جدایی ناپذیر روابط اجتماعی است. اهمیت اطلاعات در فراهم ساختن بنیان کنش است ، اما به دست آوردن هزینه دارد. کمترین چیزی که برای کسب اطلاعات لازم است، توجه می باشد که همیشه اندک است. یکی از وسایلی که از طریق آن اطلاعات می تواند به دست آید استفاده از روابط اجتماعی است و اطلاعاتی که از طریق این روابط حاصل می شود، کنش را تسهیل می کند.

هنجارها: اگر در درون گروه های اجتماعی ، هنجارهای مؤثر و نیرومندی بر اینکه فرد باید منافع شخصی را رها کرده و به سود جمع عمل کند، وجود داشته باشد، سرمایه اجتماعی شکل خواهد گرفت.

کلمن در کنار توجه به سودمندیهای سرمایه اجتماعی به ضررهای سرمایه اجتماعی هم توجه می کند . و از این موضوع بحث می کند که سرمایه اجتماعی ضمن ایجاد سهولت برای انجام برخی کنش ها ، برای برخی دیگر محدودیت ایجاد می کند. از نظر وی هنجارهای موجود در یک حوزه می تواند نوآوری در ان حوزه را کاهش دهد.

رابرت پاتنام:از نظر پاتنام ایده اصلی سرمایه اجتماعی عبارتست از « شبکه ها و هنجارهای مرتبط با عمل متقابل» . او نیز چون کلمن بر سودمندی و کارکرد مثبت سرمایه اجتماعی برای افراد تاکید دارد. او نگران کاهش میزان سرمایه اجتماعی و پیامدهای ناشی از آن است. پاتنام در کتاب "بولینگ یک نفره" به مسئله تنزل سرمایه اجتماعی در امریکا می پردازد. شاخصهایی مانند " کاهش مشارکت در انتخابات" و " کاهش عضویت در انجمن های داوطلبانه" مانند انجمن اولیا و مربیان و کلوپهای بولینگ از نظر او بیانگر کاهش سرمایه اجتماعی در آن کشور است. اتفاقی که برای حفط و تداوم دموکراسی آمریکایی چون بلایی از آسمان تلقی می شود. پاتنام پیوند میان سرمایه اجتماعی و تولید کالاهای عمومی را ساده تلقی نمی کند. او بر این نظر است که " بدون شک سازوکارهایی از طریق آنها تعهد مدنی و همبستگی اجتماعی نتایجی را نظیر آموزشهای بهتر ، توسعه اقتصادی سریعتر ، جرائم کمتر، حکومت کارآمدتر در پی دارند، پیچیده و چندگانه اند. این یافته ها مستلزم اثبات بیشتر و شاید کیفی کردن هستند. تعریف پاتنام از سرمایه اجتماعی شباهت زیادی به تعریف کلمن دارد. از نظر وی سرمایه اجتماعی ان دسته از ویژگی های سازمان اجتماعی است که هماهنگی و همکاری را برای سود متقابل تسهیل می کند. این ویژگی ها عبارتند از: شبکه ها، هنجارهای معامله متقابل و اعتماد اجتماعی.

شبکه ها: شبکه های رسمی و غیر رسمی ارتباطات و مبادلات در هر جامعه ای اعم از مدرن و سنت ی، فئودالی یا سرمایه داری و ... .جود دارند. این شبکه ها در نوع "افقی" و "عمودی" هستند. در شبکه های افقی شهروندانی عضویت دارند که از قدرت و وضعیت برابری برخوردارند. در این حالت همه کنشگران درگیر کنشها بوده با هم در ارتباطند و اطلاعات به صورت شفاف در اختیار کنشگران قرار می گیرد. در شبکه های عمودی شهروندانی عضویت دارند که وضعیتی نابرابر نسبت به هم دارند. در این حالت کنشگران باهم ارتباطی ندارند. به این معنی که رابطه کنشگران منقطع بوده و ایشان تنها اطلاعاتی را بدست خواهند اورد که منافع افراد در موقعیت بالاتر را به خطر نیاندازد و اطلاعات به صورت شفاف رد و بدل نمی شود.

کنش های افقی قوی در شبکه های مشارکت مدنی مانند انجمن های همسایگی، کانون های سرود خوانی ، تعاونی ها، باشگاه های ورزشی و احزاب توده ای، روی می دهند. از نظر پاتنام شبکه های مشارکت مدنی یکی از اشکال ضروری سرمایه اجتماعی هستند. " هرچه این شبکه ها در جامعه ای متراکم تر باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که شهروندان بتوانند در جهت منافع متقابل همکاری کنند. " شبکه های افقی انبوه تقویت همکاری درون گروهی را سبب می شوند. آنها با دور زدن شکافهای طبقاتی، همکاری گسترده تری را پدید می آورند. از نظر پاتنام هرچه ساختار سازمانی افقی تر باشد ، موفقیت نهادی آن در اجتماع بیشتر است خواهد شد. پاتنام میان عضویت در گروه های اداری نظم افقی مانند باشگاهه های ورزشی و ... ارتباط مثبتی متصور می شود. او شبکه عمودی یا سلسله مراتبی را فاقد توان برقراری اعتماد و همکاری اجتماعب می داند. زیرا جریان اطلاعات در شبکه عمودی نسبت به شبکه افقی ، شفاف و مؤثر نیست. همچنین هنجارهای معامله متقابل و مجازاتهای مربوط به تخلف از ان که مانع فرصت طلبی می شوند، در شبکه های عمودی برای مقامات عالی رتبه کمتر وضع شده و کمتر اجرا می شوند. پاتنام شبکه ای مشارکت مدنی را داری مزایای زیر می داند:

افزایش هزینه های بالقوه عهدشکنی در معاملات

تقویت هنجارهای قوی معامله متقابل

تسهیل ارتباطات و بهبود جریان اطلاعات در مورد قابل اعتماد بودن افراد

هنجارهای معامله متقابل: در هرگروه اجتماعی هنجارهایی هستند که مهمترین سودمندی آنها تقویت اعتماد، کاهش هزینه معاملات و تسهیل همکاری است. از نظر پاتنام مهمترین این هنجارها، هنجارهای معامله متقابل هستند. وی این هنجارها را از مولدترین اجزای سرمایه اجتماعی می داند. گروه ها و جوامعی که از این هنجارها اطاعت می کنند به شکل مؤثری بر فرصت طلبی و مشکلات عمل جمعی فائق می آیند. این هنجارها با شبکه های انبوهی از مبادلات اجتماعی مرتبط هستند و هریک یکدیگر را تقویت می کنند.

اعتماد اجتماعی: پاتنام اعتماد اجتماعی را ناشی از دو منبع یعنی هنجارهای معامله متقابل و شبکه های مشارکت مدنی می داند. از نظر وی اعتماد، همکاری را تسهیل می کند و هرچه سطح اعتماد در یک جامعه بالاتر باشد، احتمال همکاری هم بیشتر خواهد بود. همکاری نیز به نوبه خود اعتماد را ایجاد می کند. به این ترتیب هرچه سرمایه اجتماعی بیشتر استفاده شود بجای استهلاک و کاهش، بیشتر افزایش خواهد یافت. از نظر پاتنام هرچه تعامل میان افراد بیشتر باشد، آنها اطلاعات بیشتری درباره یکدیگر به دست آورده و انگیزه های بیشتری برای اعتماد پیدا می کنند. در مجموع پاتنام منابع سرمایه اجتماعی را اعتماد، هنجارهای معامله متقابل و شبکه های افقی تعامل می داد که دارای ارتباطات درونی، خود تقویت کننده و خود افزاینده می باشند. بنا به اعتقاد پاتنام ویژگی بازتولیدی سرمایه اجتماعی منجر به تعامل اجتماعی همراه با سطح بالایی از همکاری ، اعتماد، معامله متقابل، مشارکت مدنی و رفاه اجتماعی می گردد. وی همچنین اضافه می کند که نبود این ویژگی ها در برخی از جوامع عهدشکنی، بی اعتمادی ، فریب و حیله و بهره کشی ، انزوا، بی نظمی و رکود را به دنبال خواهد داشت.

فرانسیس فوکویاما: فوکویاما نظریه پرداز دیگر این حوزه در تعریف این مفهوم بیشتر بر هنجارها و ارزشهای غیر رسمی تکیه کرده و آن را اینگونه تعریف می کند: "سرمایه اجتماعی را به سادگی می توان به عنوان وجود مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیر رسمی تعریف کرد که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است در ان سهیم هستند. هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی می کنند اساسا باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهد و ارتباطات دو جانبه باشد.

به این ترتیب در دیدگاه این سه جامعه شناس امریکایی، سرمایه اجتماعی موجب می شود، تا همکاری و تعامل میان اعضای گروه های اجتماعی به سهولت انجام گرفته و هزینه های عمل کاهش یابد. سرمایه اجتماعی عنصری مطلوب برای انجام همکاریهای درون گروهی است و هرچه میزان آن بالاتر باشد دستیابی گروه به اهداف خود با هزینه کمتری انجام می گیرد. اگر در گروهی به سبب نبود ویژگی های مانند اعتماد و هنجارهای مشوق مشارکت، سرمایه اجتماعی به اندازه کافی فراهم نباشد، هزینه های همکاری افزایش خواهد یافت و تحقق عملکرد بستگی به برقراری نظامهای نظارتی و کنترل پرهزینه پیدا خواهد کرد. در مقابل وجود سرمایه اجتماعی به میزان کافی و مناسب سبب برقراری انسجام اجتماعی و اعتماد متقابل شده و هزینه های تعاملات و همکاریهای گروهی کاهش می یابد و در نتیجه عملکرد گروه بهبود می یابد. پس:

هرچه سرمایه اجتماعی در گروه بیشتر، هزینه همکاری و تعامل کمتر در نتیجه عملکرد و دستیابی به اهداف بیشتر

هرچه سرمایه اجتماعی در گروه کمتر ، هزینه همکاری و نعامل بیشتر، در نتیجه عملکرد و دستیابی به اهداف کمتر

اما به طور خلاصه همانگونه که پاکستون متذکر می شود می توان سرمایه اجتماعی را متشکل از دو مؤلفه دانست:

پیوندهای علنی میان افراد : می باید ساختار شبکه ای عینی وجود داشته باشد که افراد را به یکدیگر مرتبط کند . این مؤلفه نشان می دهد که افراد در فضای اجتماعی به یکدیگر مربوطند.

نوع ذهنی پیوند: پیوندها میان افراد باید نوعی ویژه باشد – دوجانه، مورد اعتماد و مستلزم احساس مثبت

پس پیامدهای مثبت سرمایه اجتماعی هنگامی وجود دارد که دو مؤلفه متشکل ان همزمان و به میزان بسنده حاضر باشند.

سطوح سرمایه اجتماعی:

سطح فردی یا سطح خرد: بطور معمول هریک از افراد جامعه در شبکه یا شکه هایی عضویت دارد. منافع ناشی از این عضویت می تواند برای فرد مفید باشد. (رابطه دوستی)

سطح گروهی یا میانه: روابط مبتنی بر اعتماد میان اعضای گروه موجب تشکیل سرمایه اجتماعی می شود . این سرمایه در اختیار تمامی اعضای گروه است تا از ان برای پیشبرد امورشان استفاده کند. (فروشندگان بازار عمده فروشی)

سطح اجتماعی یا کلان: تعداد زیاد گروه های داوطلبانه در جامعه و روابط افقی میان آنها که بر پایه اعتماد است، سرمایه اجتماعی را تولید می کند که همه اعضای جامعه از آن بهره مند خواهند بود. از نگاه پاتنام سرمایه اجتماعی جامعه موجب می شود تانهادهای دموکراتیک حکومتی بهتر وظایف خود را انجام دهند و از نظر فوکویاما وجود سرمایه اجتماعی، نظم اجتماعی را به طریق مؤثر و کارآمدی حفظ و تداوم می بخشد.

اگر در قالب کالای عمومی موضوع را تشریح کنیم، باید گفت سرمایه اجتماعی به عنوان یک پدیده اجتماعی در سطح فردی فراهم آورنده کالای شخصی است که برای سود اقتصادی با دیگر منافع شخصی مانند موقعیت تحصیلی استفاده می شود. در سطوح بالاتر سرمایه اجتماعی همچون کالایی عمومی است که اعضای یک گروه خاص یا تمامی اعضای جامعه می توانند از آن بهره برداری کنند. برای مثال امنیت اجتماعی در جامعه که حاصل سرمایه اجتماعی است می تواند ازسوی تمامی شهروندان استفاده شود.

کارکردهای مثبت سرمایه اجتماعی:

کنترل اجتماعی: این نوع از سرمایه اجتماعی برخاسته از درونی کردن هنجارهای اجتماعی، همبستگی محدود و اعتماد تحمیلی است. این سرمایه سبب می شود تا اعضای گروه هنجارهای حاکم را رعایت کرده و نظم لازم را برای فعالیت های گروه تامین کنند. این شکل از سرمایه اجتماعی مورد علاقه والدین، معلمان، مقامات پلیس است. زیرا سبب نظم ، تشویق اطاعت پذیری در افراد تحت امر می شود. (نظم حاکم در محیط های محدود و کوچک مثل روستا و شهرک)

حمایت خانوادگی و خویشی (کلمن): خانواده سالم یعنی خانواده ای که پدر و مادر هر دو حضور دارند و خانواده هایی که وظیفه اصلی یکی از والدین تربیت فرزندان است، دارای سهم بیشتری از این سرمایه نسبت به خانواده های تک والدی یا خانواده هایی که پدر و مادر هردو به کار مشغولند. هرگاه سرمایه اجتماعی در شکل کنترل اجتماعی کاهش یابد، شکل دیگری از این سرمایه اجتماعی یعنی حمایت خانوادگی و خویشی افزایش یافته و نبوغ نوع نخست را جبران می کند.

منافع ناشی از شبکه های فراخانوادگی: عمومی ترین کارکرد مثبت سرمایه اجتماعی منافعی است که بواسطه عضویت در شبکه های فراخانوادگی به دست می آید. این نگاه به تعریف بوردیو از سرمایه اجتماعی نزدیک است. او سرمایه اجتماعی را در شکل حمایت خانوادگی، منبع سرمایه فرهنگی می داند در حالیکه سرمایه اجتماعی را منافعی و منابعی در نظر می گیرد که افراد بواسطه عضویت در شبکه ها به دست آورند. این شکل از سرمایه اجتماعی بیشترین کاربرد تبیینی را در حوزه قشربندی دارد، شغل یابی ، تحرک عمودی در نردبان شغلی و موفقیت رد کسب و کار موضوعاتی هستند که با سرمایه اجتماعی مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرند. ( مثل انجمن های اعتبار چرخشی زنان و دام) (محله های قومی و کسب و کار قومی مهاجرین)

کارآمدی سازمانهای دموکراتیک: (پاتنام) عامل اصلی عملکرد خوب سازمانهای دموکراتیک در شمال ایتالیا سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی بیشتر سبب می شود تا سازمانهای دموکراتیک کارامدتر و پاسخگوتر باشد. در مقابل هر سرمایه اجتماعی در جامعه کمتر باشد، سازمانهای دموکراتیک در ان جامعه کارآمدی پایین تری خواهند داشت.

کارکردهای منفی سرمایه اجتماعی

ساز و کاری که افراد و گروه ها به عنوان سرمایه اجتماعی مورد بهره برداری قرارش می دهند می تواند پیامدهای نامطلوب و کمتر خواستنی هم همراه داشته باشد. لذا لحاظ کردن سرمایه اجتماعی به عنوان خیر مطلق و در افتادن به ورطه بینات اخلاقی و صدور حکم های ارزشی نادرست است. از اشکال منفی سرمایه اجتماعی:

طرد بیرونی ها: شبکه های اجتماعی که برای اعضای خود منابع و منافع فراهم می کنند می توانند کسان دیگری را در شبکه عضویت ندارند از دستیابی به آن منابع محروم کنند. (انحصار سنتی بازاریان یهودی بر الماس)

مطالبات زیاده از اعضای گروه: همبستگی شدید گروهی تحت برخی شرایط می تواند مانع از موفقیت و ابتکار اعضای ساعی شود. مسئله سوری مجانی در این شرایط مطرح است. اعضای کمتر ساعی گروه همه نوع تقاضای مورد حمایت از ساختار هنجاری مشترک را بر افراد موفق تر نحمیل می کنند. (مثل زن و شوهر تهرانی با خانواده شهرستانی)

محدودیت آزادی فرد: " همنوایی" یکی از ضرورتهای مهم مشارکت در گروه ها و شبکه های اجتماعی است. در یک شهر با روستای کوچک که همه همسایه ها همدیگر را می شناسند، فرد می تواند از مغازه سرگذر نسیه بگیرد. محیط خانواده و شبکه خویشاوندی مرجعی برای حمایت است. اما میزان کنترل اجتماعی در چنین وضعیتی بالاست و اغلب آزاذیهای فردی را بطور کامل با محدودیت مواجه می سازد. خانواده گرایی اگرچه مزایایی مانند حمایت های عاطفی، اجتماعی و اقتصادی با خود دارد اما از آنجایی که در این نوع از روابط اجتماعی حفظ انسجام گروه بر امور دیگر مقدم است، " فردیت" جایگاه چندان مهمی نخواهد داشت. اگر فردیت را به معنی موقعیت فراهم آورنده خلاقیت ، نوآوری و پیشرفت بدانیمآنگاه نباید انتظار زیادی از امکان تحقق تحرک، نوآوری و تنوع در محیط کوچک داشته باشیم. به عبارت دیگر هرچه اندازه یک اجتماع کوچک باشد به سبب محدودیت فضای تعامل اجتماعی و کاهش تنوع، روابط اجتماعی ویژگی نخستین را پیدا خواهد کرد.

هنجارهای همسطح نزولی : وضعیت هایی هستند که در انها استحکام همبستگی گروهی ناشی از تجربه مشترک تیره بختی و مخالفت با جامعه اصلی است. در چنین شرایطی بیان موقعیت های فردی اعضای گروه به انسجام گروهی صدمه می زند. زیرا این انسجان دقیقا بر پایه عدم امکان چنین موفقیتهایی بنا شده است. نتیجه این وضعیت حاکمیت هنجارهای هم سطح نزولی است. کاربرد این هنجارها نگهداشت اوضاع در یک گروه عقب مانده است.

سرمايه اجتماعي ،اصل محوري توسعه

كيده
امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيكي و انساني در جوامع ايفا مي كند و شبكه هاي روابط جمعي انسجام بخش ميان انسانها و سازمانهاست. در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها اثربخشي خود را از دست مي دهند و بدون سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادي ناهموار و دشوار مي شوند. در اين مقاله، ابتدا به مفهوم سرمايه اجتماعي اشاره گرديده و سپس جنبه هاي منفعت اقتصادي و عمومي سرمايه اجتماعي و چگونگي ايجاد، حفظ و نابودي سرمايه اجتماعي بيان گرديده، بعداز آن به توضيح نقش دولت در ايجاد سرمايه اجتماعي مبادرت گرديده، و در پايان با ارائه مدلي به نقش عوامل عملكردي سازمانهاي بخش دولتي در ايجاد سرمايه اجتماعي پرداخته شده است.

مقدمه
امروزه، در كنار سرمايه هاي انساني، مالي و اقتصادي، سرمايه ديگري به نام سرمايه اجتماعـــــــي (SOCIAL CAPITAL) مورد بهره برداري قرار گرفته است. اين مفهوم به پيوندها، ارتباطات ميان اعضاي يك شبكه به عنوان منبع باارزش اشاره دارد كه با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا مي شود. سرمايه اجتماعي كه صبغه اي جامعه شناسانه دارد، به عنوان يك اهرم توفيق آفرين مطرح و مورداقبال فراوان نيز واقع شده است. ســرمايه اجتماعي، بستر مناسبي براي بهره وري سرمايه انساني و فيزيكي و راهي براي نيل به موفقيت قلمداد مي شود. مديران وكساني كه بتوانند در سازمان، سرمايه اجتماعي ايجاد كنند، راه كاميابي شغلي و سازماني خود را هموار مي سازند. از سوي ديگر، سرمايه اجتماعي به زنــــــدگي فرد، معني و مفهوم مي بخشد و زندگي را ساده تر و لذت بخش تر مي سازد.

امروزه سرمايه اجتماعي، نقشي بسيار مهمتر از سرمايه فيزيكي و انساني در سازمانها و جوامع ايفا مي كند و شبكه هاي روابط جمعي و گروهي، انسجام بخش ميان انسانها، سازمانها و انسانها و سازمانها با سازمانها مي باشد. در غياب سرمايه اجتماعي، ساير سرمايه ها اثربخشي خود را از دست مي دهند و بدون سرمايه اجتماعي، پيمودن راههاي توسعه و تكامل فرهنگي و اقتصادي، ناهموار و دشوار مي شوند.

در ديدگاههاي سنتي مديريت توسعه سرمايه هاي اقتصادي، فيزيكي و نيروي انساني مهمترين نقش را ايفا مي كردند اما در عصر حاضر براي توسعه بيشتر از آنچه به سرمايه اقتصادي، فيزيكي و انساني نيازمند باشيم به «سرمايه اجتماعي نيازمنديم، زيرا بدون اين سرمايه استفاده از ديگر سرمايه ها به طور بهينه انجام نخواهدشد. در جامعه اي كه فاقد سرمايه اجتماعي كافـــي است. ساير سرمايه ها ابتر مي مانند و تلف مي شوند. از اين رو موضوع سرمايه اجتماعي به عنوان يك اصل محوري براي دستيابي به توسعه محسوب شده و مديراني موفق قلمداد مي گردند كه بتوانند در ارتباط با جامعه به توليد و توسعه سرمايه اجتماعي بيشتر نايل گردند.

سرمايه اجتماعي
اصطلاح سرمايه اجتماعي قبل از سال 1916، در مقاله اي توسط هاني فان از دانشگاه ويرجينياي غربي مطرح شد. اما، نخستين بار در اثر كلاسيك جين جاكوب: مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريكايي (1961) به كاررفته است، كه در آن او تــــوضيح داده بود كه شبكه هاي اجتماعي فشرده در محدوده هاي حومه قديمي و مختلط شهري، صورتي از سرمايه اجتماعي را تشكيل مي دهند و در ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنايت خياباني و ديگر تصميمات درمورد بهبود كيفيت زندگي، در مقايسه با عوامل نهادهاي رسمي مانند نيروي حفاظتي پليس و نيروهاي انتظامي، مسئوليت بيشتري از خود نشان مي دهند.

گلن لوري اقتصاددان نيز همچون ايوان لايتجامعه شناس، اصطلاح سرمايه اجتماعي را در دهه 1970 براي توصيف مشكل توسعه اقتصادي درون شهري به كار برد. در دهه 1980، اين اصطلاح توسط جيمز كلمن جامعه شناس در معناي وسيعتري مورداستقبال قرار گرفت و رابرت پوتنام دانشمند علوم سياسي، نفر دومي بود كه بحثي قوي و پرشور را درمورد سرمايه اجتماعي و جامعه مدني هم در ايتاليا و هم در ايالات متحده برانگيخت _(فوكوياما، 1379، صفحه 10). سرمايه اجتماعي مفهومي است كه پيشينه طولاني زيادي ندارد. كاربرد اين مفهوم به تدريج از دهه 1990 به اين سو در تزها و مقالات دانشگاهــي - بويژه در رشته هاي جامعه شناسي، اقتصاد، سياست و آموزش - با كارهاي افرادي چون جيمز كلمن، پيربورديو، رابرت پاتنام و فرانسيس فوكوياما افزايش يافته است (وال، 1998، صفحه 259).
همچنين استفاده از مفهوم سرمايه اجتماعي باتوجه به روند جهاني شدن و تضعيف نقش دولتهاي ملي، به عنوان راه حلي اجرا شدني در سطح اجتماعات محلي براي مشكلات توسعه، موردتوجه سياستگذاران و مسئولان سياست اجتمــاعي قرار گرفته است _(وارنر، 1999 صفحه 126).

تعريف رايج سرمايه اجتماعي در جريان اصلي جامعه شناسي آمريكايي - بويژه در روايت كاركرد گرايانه آن - عبارت است از روابط دوجانبه، تعاملات و شبكه هايي كه درميان گروههاي انساني پديدار مي گردند و سطح اعتمادي كه در ميان گروه و جماعت خاصي، به عنوان پيامد تعهدات و هنجارهايي پيوسته با ساختار اجتماعي، يافت مي شود. در مقابل جامعه شناسي اروپايي اين مفهوم را در بررسي اين موضوع به كار مي گيرد كه چگونه تحرك پيوندهاي مربوط به شبكه هاي اجتماعي، سلسله مراتب اجتماعي و قدرت تمايزيافته را تقويت مي كند. با وجود اين، نكات مشترك اين دو ديدگاه درمورد سودمندي سرمايه اجتماعي در افزايش برخي ويژگيها، مانند آموزش، تحرك اجتماعي، رشد اقتصادي، برتري سياسي و درنهايت توسعه است (وال، 1998، صفحه 304).

سرمايه اجتماعي با كاركردش تعـــريف مي شود. سرمايه اجتماعي شيئي واحد نيست، بلكه انواع چيزهاي گوناگوني است كه دو ويژگي مشترك دارند: همه آنها شامل جنبه اي از يك ساخت اجتماعي هستند، و كنشهاي معين افرادي را كه در درون ساختار هستند تسهيل مي كنند. سرمايه اجتماعي، مانند شكلهاي ديگر سرمايه مولد است و دستيابي به هدفهاي معيني را كه در نبودن آن دست يافتني نخواهدبود امكان پذير مي سازد. سرمايه اجتماعي، مانند سرمايه فيزيكي و سرمايه انساني كاملاً تعويض پذير نيست. اما نسبت به فعاليتهاي بخصوصي تعويض پذير است. شكل معيني از سرمايه اجتماعي كه در تسهيل كنشهاي معيني ارزشمند است ممكن است براي كنشهاي ديگر بي فايده يا حتي زيانمند باشد. سرمايه اجتماعي نه در افراد و نه در ابزار فيزيكــي توليد قرار دارد (كلمن، 1377، صفحه 462).

سرمايه اجتماع را به سادگي مي توان به عنوان وجود مجموعه معيني از هنجارها يا ارزشهاي غيررسمي تعريف كرد كه اعضاي گروهي كه همكاري و تعاون ميانشان مجاز است، در آن سهيم هستند. مشاركت در ارزشها و هنجارها به خودي خود باعث توليد سرمايه اجتماعي نمي گردد، چرا كه اين ارزشها ممكن است ارزشهاي منفي باشد. هنجارهايي كه سرمايه اجتماعي توليد مي كنند اساساً بايد شامل سجايايي از قبيل صداقت، اداي تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشد.

به طوركلي از سرمايه اجتماعي تعاريف مختلفي ارائه گرديده است.
يكي از تعاريف مطرح اين است كه سرمايه اجتماعي مجموعه هنجارهاي موجود در سيستم هاي اجتماعي است كه موجب ارتقاي سطح همكاري اعضاي آن جامعه گرديده و موجب پايين آمدن سطح هزينه هاي تبادلات و ارتباطات مي گردد. براساس اين تعريف، مفاهيمي نظير جامعه مدني و نهادهاي اجتماعي نيز داراي ارتباط مفهومي نزديك با سرمايه اجتماعي مي گردند (فوكوياما، 1999، صفحه 5).

بانك جهـــاني نيز سرمايه اجتماعي را پديده اي مي داند كه حاصل تاثير نهادهاي اجتماعي، روابط انساني و هنجارها بر روي كميت و كيفيت تعاملات اجتماعي است و تجارب اين سازمان نشان داده است كه اين پديده تاثير قابل توجهي بر اقتصاد و توسعه كشورهاي مختلف دارد. سرمايه اجتماعي برخلاف ساير سرمايه ها به صورت فيزيكي وجود ندارد بلكه حاصل تعاملات و هنجارهاي گروهي و اجتماعي بوده و ازطرف ديگر افزايش آن مي تواند موجب پايين آمدن جدي سطح هزينه هاي اداره جامعه و نيز هزينه هاي عملياتي سازمانها گردد (بانك جهاني 1999).

به طوركلي سرمايه اجتماعي منابعي دردسترس هستند نظير اطلاعات، انديشه ها، راهنماييها، فرصتهاي كسب و كار، سرمايه هاي مالي، قدرت و نفوذ، پشتيباني احساسي، خيرخواهي، اعتماد و همكاري. كلمه اجتماعي در عنوان سرمايه اجتماعي، دلالت مي كند كه اين منابع، خود داراييهاي شخصي محسوب نمي شوند، هيچ فردي به تنهايي مالك آنها نيست. اين منابع در دل شبكه هاي روابط قرار گرفته اند. اگر شما سرمايه هاي انساني را از آنچه كه شما مي دانيد فرض كنيد (مجموع دانش، مهارت و تجارت شما)، پس دسترسي به سرمايه اجتماعي به كساني كه شما مي شناسيد بستگي دارد، يعني اندازه، كيفيت و گوناگوني شبكه هاي كسب و كار و شبكه هاي ارتباطي شخصي شما در آن موثر است. اما فراتر از آن، ســــرمايه اجتماعي به كساني كه شما نمي شناسيد نيز بستگي دارد، البته اگر شما به طور غيرمستقيم به وسيله شبكه هايتان با آنها در ارتباط باشيد.

واژه سرمايه دلالت مي كند كه سرمايه اجتماعي همانند سرمايه انساني يا سرمايه اقتصادي ماهيتي زاينده و مولد دارد، يعني ما را قادر مي سازد ارزش ايجاد كنيم، كارها را انجام دهيم، به اهدافمان دست يابيم، ماموريتهايمان را در زندگي به اتمام رسانيم و به سهم خويش به دنيايي ياري رسانيم كه در آن زندگي مي كنيم. وقتي مي گوييم سرمايه هاي اجتماعي زاينده و مولد هستند، منظور اين است كه هيچ كس بدون آن موفق نيست و حتي زنده نمي ماند _(كلمن، 1990، صفحه 300).

مقايسه سرمايه اجتماعي با سرمايه فيزيكي و انساني
شايد مهمترين پيشرفت در اقتصاد آموزش و پرورش درسي سال گذشته اين انديشه بوده است كه مفهوم سرمايه فيزيكي به گونه اي كه در ابزارها، ماشين آلات و ديگر وسايل توليدي تجسم يافته است، مي تواند بسط يابد و شامل سرمايه انساني نيز بشود. همان طور كه سرمايه فيزيكي، با ايجاد تغييرات در مواد براي شكل دادن به ابزارهــايي كه توليد را تسهيل مي كنند به وجود مي آيد، سرمايه انساني با تغيير دادن افراد براي دادن مهارتها و توانائيهايي به آنها پديد مي آيد و افراد را تــــوانا مي سازد به شيوه هاي جديد رفتار كنند (كلمن، 1377، صفحه 462).

سرمايه اجتمـــاعي، به نوبه خود، هنگامي به وجود مي آيد كه روابط ميان افراد به شيوه اي دگرگون مي شود كه كنش را تسهيل مي كند. سرمايه فيزيكي كاملاً ملموس است. سرمايه انساني كمتر ملموس است، و در مهارتها و دانشي كه فرد كسب كرده است تجسم مي يابد؛ سرمايه اجتماعي حتي كمتر از اين محسوس است، زيرا در روابط ميان افراد تجسم مي يابد. سرمايه فيزيكي و سرمايه انساني فعاليت توليدي را تسهيل مي كنند، و سرمايه اجتماعي نيز همانند آنها عمل مي كند. مثلاً، گروهي كه اعضايش زياد به يكديگر اعتماد مي كنند، خواهند توانست كارهايي بسيار بيشتر از گروهي كه فاقد آن است، انجام دهد.

جنبه منفعت اقتصادي سرمايه اجتماعي
اقتصاد جديد سرمايه داري، سرمايه اجتماعي را به كار مي گيرد، آن را تهي مي سازد و باز آن را پر مي كند. اقتصاددانان نئوكلاسيك به اهميت هنجارهاي اجتماعي تعاوني دراقتصاد به خوبي واقفند و براي تبيين اينكه چگونه عناصر عقل گراي خودخواه به همكاري با يكديگر روي مي آوردند، نظريه دقيقي دارند. به علاوه، اقتصاددانان هنجارهايي را كه به طور نهادينه ساخته شده اند، به خوبي مي شناسند: نظريه آنها را براي ارزيابي اينكه رفتار دولت با كارآمدي - رو به افزايش، و كارآمدي - روبه كاهش چيست، رهنمودهايي فراهم مي سازد. آنچه كه اقتصاددانان به سختي مي پذيرند اهميت آن چيزي است كه مي توان هنجارهايي كه به طور برونزاد ساخته شده اندناميد. يعني در هنجارهاي بيرون از نظام
اقتصادي كه بر رفتار اقتصادي تاثير مي گذارند، و ازمنابعي از قبيل فرهنگ يا مذهب سرچشمه مي گيرند _(فوكوياما، 1379، صفحه 63).

وظيفه اقتصادي سرمايه اجتماعي كاهش هزينه هاي معاملاتش است كه با مكانيسم هاي هماهنگي رسمي مثل قراردادها، سلسله مراتب، قوانين بوروكراسي و موارد متشابه مربوط هستند. حقيقت موضوع اين است كه هماهنگ كردن فعاليتها براساس هنجارهاي غيررسمي به عنــــوان بخش مهمي از اقتصاد مدرن پايدار مي ماند، و اين مسئله به دليل ماهيت پيچيده فعاليتهاي اقتصادي و فناوري پيچيده است. بسياري خدمات پيچيده براي كنترل، خيلي پرهــزينه هستند و ازطريق استانداردهاي حرفه اي داخلي خيلي بهتر از مكانيسم هاي كنتــرل رسمي، كنترل مي شوند. يك مهندس نرم افزار بسيار آموزش ديده اغلب بيشتر از بهره وري خودش نسبت به سرپرست خود مطلع است؛ يك خزانه داري اغلب وقتي كه به قضاوت يك مأمور مالي باتجربه واگذار شود، كاراتر است از اينكـــه توسط كتابي مثل سررشته داري دولتي انجام شود. تعدادي از مطالعات تجربي پيشنهاد مي كند كه فناوري پيشرفته تحقيق و توسعه (R&D) اغلب به مبادله غيررسمي حق مالكيت عقلايي وابسته است، به دليل اينكـــه مبادله رسمي مستلزم افزايش هزينه هاي معاملاتي بيش از حد است و سرعت مبادلات را كم مي كند. حتي در محيطهاي با فناوري پيشرفته پايين، سرمايه اجتماعي اغلب به كارايي بيشتري نسبت به تكنيك هاي هماهنگي رسمي منجر مي شود. تيلوريسم كلاسيك، كه محلهاي كاري را به شيوه بوروكراسي بسيار متمركز سازماندهي كرد، ناكارآمدي زيادي به وجود آورد موقعي كه تصميمات به تأخير افتادند و اطلاعات تحريف شدند و زنجيرهاي سسله مراتب فرمان به طرف پايين حركت كردند. در بسياري از كارخـــــانه هاي توليدي، ساختارهاي مديريت مسطح ترجايگزين تيلوريسم شده است كه مسئوليت را به سطوح پايين خود كارخانه واگذار كرده است. كارگراني كه خيلي به منابع دانش تخصصي نزديكتر هستند اختيار دارند كه خود تصميم بگيرند به جاي اينكه آن را به سلسله مراتب مديريتي واگذار كنند. اين كار اغلب به بازدهي بالايي منجر مي شود اما كاملاً به سرمايه اجتماعي نيروي كار وابسته است. اگر بين كارگران و مديران عدم اعتماد يا فرصت طلبي فراوان وجود داشته باشد، تفويض اختيار كه در يك سيستم توليدي كوچك لازم است، به از كارافتادگي فوري منجر مي شود. اين درواقع آن چيزي است كه در جنرال موتور طي اعتصابهاي 1996 و 1998 اتفاق افتاد، زماني كه يك شعبه محلي با مخالفت توانست كل عمليات آمريكاي شمالي شركت را ببندد _(گلنر، 1994، صفحه 52).
فوكوياما در كتاب اعتماد (1995). چند مثال ارائه داده درباره اينكه چگونه سرمايه اجتماعي، اقتصاد جهاني معاصر را شكل داده است، مثلاً كارگاههاي خانوادگي را به موتور توسعه اقتصادي در مكانهايي از قبيل مركز ايتاليا، هنگ كنگ، و تايوان تبديل كرده است (فوكوياما، 1379، صفحه 64).

جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي
سرمايه اجتماعي ويژگيهاي معيني دارد كه آن را از كالاهاي خصوصي، تقسيم پذير و انتقال پذير كه در نظريه اقتصادي نئوكلاسيك بحث شده است، متمايز مي سازد. يكي از اين ويژگيها كه لوري (1987) درباره آن بحث كرده، انتقال ناپذيري عملي آن است. اگرچه اين سرمايه، منبعي است كه ارزش استفاده دارد، به آساني مبادله نمي شود. صفت كيفي ساختار اجتماعي كه فرد در آن قرار گرفته اين است كه سرمايه اجتماعي، دارايي شخصي هيچ يك از افرادي نيست كه از آن سود مي برد.

تفاوت ديگر، كه از جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي ناشي مي شود، مي تواند با مقايسه آن با سرمايه فيزيكي مشاهده گردد. سرمايه فيزيكي معمولاً كالايي خصوصي است، و حقوق مالكيت به شخصي كه در سرمايه فيزيكي سرمايه گذاري كند امكان مي دهد، منافعي را كه اين سرمايه توليد مي كند به دست آورد. بنابراين، انگيزه سرمايه گذاري در سرمايه فيزيكي كاهش نمي يابد؛ آن گونه كه اقتصاددان ممكن است بگويد، يك سرمايه گــــذاري نيمه بهينه (SUBOPTIMAL INVESTMENT) در سرمايه فيزيكي وجود ندارد، زيرا كساني كه در آن سرمايه گذاري مي كنند مي توانند منافع سرمايه گذاري خود را تصاحب كنند. درمورد سرمايه انساني نيز - دست كم سرمايه انساني از نوعي كه در مدارس توليد مي شود - فردي كه وقت و منابع خود را سرمايه گذاري مي كند منافعي را به دست مي آورد كه افراد پيش بيني مي كنند از آموزش كسب خواهند كرد: يعني شغلي با دستمزد بيشتر، كار رضايت بخش تر يا داراي پايگاه بالاتر، يا حتي لذت درك بهتر دنياي پيرامون (كلمن، 1377، صفحه 483).

اما سرمايه اجتماعي در بيشتر شكلهايش اين گونه نيست. مثلاً، انواع ساختارهاي اجتماعي كه هنجارهاي اجتماعي و ضمانتهاي اجرايي براي تحميل آنهــــــا را امكان پذير مي سازد در درجـــــه اول به افرادي سود نمي رساند كه تلاشهاي آنهابراي به وجود آوردن هنجارها و ضمانتهاي اجرايي لازم است. بلكه به همه افرادي سود مي رساند كه جزء آن ساختار معين هستند. جنبه منفعت عمومي بيشتر سرمايه اجتماعي به اين معناست كه سرمايه اجتماعي از جهت كنش هدفمند، در موقعيتي اساساً متفاوت با بيشتر شكلهاي ديگر سرمايه است. سرمايه اجتماعي، منبع مهمي براي افراد است و مي تواند بر توانايي كنش آنها و كيفيت مشهود زندگيشان بسيار تاثير گذارد.

نحوه ايجاد، حفظ و نابودي سرمايه اجتماعي
آنچه تا اينجا بيان شد، حاكي از آن است كه اقتصاد سرمايه داري جديد، براي سرمايه اجتماعي تقاضاي مداومي را به وجود مي آورد. اينكه آيا براي برآوردن اين تقاضا ذخيره كافي سرمايه اجتماعي وجود دارد يا نه، به عوامل گوناگوني بستگي دارد كه بسياري از آنها بيرون از اقتصاد بازار آزاد است. به مسئله ذخيره (سرمايه اجتمـــاعي) در دو سطح پاسخ داده مي شود؛ يكي سطح مربوط به واحدهاي انفرادي و سطح ديگر در جامعه به عنوان يك كل، ازجمله مسائل مربوط به سياستگذاريهاي اجتماعي است.

درمورد واحدهاي انفرادي، سرمايه اجتماعي را مي توان ازطريق سرمايه گذاري اجتماعي مستقيم در آموزش و پرورش و كارآموزي در زمينه مهارتهاي تعاوني ايجاد كرد و البته درباره ايجاد فرهنگهاي تعاوني، مطالب زيادي در حوزه بازرگاني نگاشته شده است كه چيزي جز تربيت كاركنان شركت و آموزش سلسله اي از هنجارهايي نيست كه آنها را به كاركردن با يكديگر و ايجاد حس هويت گروهي علاقــه مند مي كند (شاين، 1988، صفحه 69).

اما بسياري از مهمترين شبكه هاي اعتماد و هنجارهاي اجتماعي براي شركت فردي كه ريشه در رفتارهاي اجتماعي جامعه پيرامون خود دارد، كاملاً برون زاد خواهد بود. فراهم ساختن و تدارك سرمايه اجتماعي با واسطه و ميانجيگري مجموعه اي از نهادهايي كه تقريباً به وسعت و گستردگي خود جامعه هستند، انجام مي پذيرد. خانواده ها، مدارس، كليساها و انجمنهاي داوطلبانه، انجمنهاي تخصصي، فرهنگ عمومي و غيره از آن جمله است. اكثر اين نهادها با اقتصاد بازار كاملاً بيگانه هستند. بودجه برخي از اين نهادها، از قبيل مدارس، را مردم با پرداخت ماليات تامين مي كنند: برخي ديگر مانند خانواده ها يا انجمنهاي خيريه ازطريق توليدات فرعي فعاليتهاي ديگر، سرمايه اجتماعي توليد مي كنند، چنانچه جيمزكلمن خاطرنشان ساخته است، سرمايه اجتماعي مانند بسياري از اشكال ديگر سرمايه انساني يك منفعت عمومي است، و بنابراين، بازارهاي رقابتي به طور منظم براي آن سرمايـه گذاري مي كنند (فوكوياما، 1379، صفحه 89).

در ادامه اين بحث بعضي عوامل را، كه خود نتيجه تصميمات افراد هستند مطرح خواهيم كرد كه به ايجاد يا نابودي سرمايه اجتماعي كمك مي كنند.

1 - فروبستگي: اثر فروبستگي، بويژه با درنظرگرفتن سيستمي شامل والدين و كودكان به خوبي مي تواند مشاهده شود. در اجتماعي كه مجموعه وسيعي از انتظارات و تعهدات، بزرگسالان را به هم پيوند مي دهد، هر بزرگسالي مي تواند از حساب مشترك خود با ديگر بزرگسالان براي كمك به نظارت و كنترل فرزندانش استفاده كند. اگر A وB در اجتماعي بزرگسال باشند و a وb به ترتيب كودكان آنها باشنــد، در آن صورت فروبستگي در جامعه مي تواند مانند شكل 1 (a) تصوير شود كه در آن پيكانها از كنشگري به كنشگر ديگر مجدداً نمايانگر وابستگي دومي به اولي ازطريق رويدادهايي است كه اولي كنترل مي كند. فقدان فروبستگي در شكل 1 (b) نشان داده شده است، كه در آن والدين، A وB دوستاني در خارج از اين اجتماع دارند. در اجتماعي مانند آنچه كه در شكل 1 (a) نشان داده شده است، A وB هر دو مي توانند از تعهدات متقابل خود براي كمك به پرورش كودكانشان استفاده كنند و مي توانند هنجارهايي درباره رفتار كودكانشان به وجود آورند. كنشهاي هر كودك a يا b برونبودهايي مستقيم يا غيرمستقيم، هم بر A و هم برB در هر دو اجتماع تحميل مي كنند؛ اما تنها در اجتماعي كه به وسيله شكل 1 (a) نشان داده شده است فروبستگي موجود به B,A امكان مي دهد هنجارهايي برقرار و اعمال ضمانتهاي اجرايي يكديگر را درمورد كودكان تقويت كنند. (كلمن، 1377، صفحه 478).

2 - ثبات: عامل دومي كه بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد ثبات ساختار اجتماعي است. هر شكل سرمايه اجتماعي به استثناي شكلي كه از سازمانهاي رسمي با ساختارهاي مبتني بر مشاغل نشأت مي گيرد، به ثبات وابسته است. درهم گسيختگي سازمان اجتماعي يا روابط اجتماعي مي تواند براي سرمايه اجتماعي بسيار ويرانگر باشد. اختراع اجتماعي سازمانهايي كه به جاي افراد، مشاغل، عناصر ساختار را تشكيل مي دهند شكلي از سرمايه اجتماعي فراهم كرده است كه مي تواند ثبات را در برابر بي ثباتي افراد حفظ كند. در مواردي كه افراد، صرفاً اشغال كنندگان مشاغل هستند، تنها عملكرد شاغلان، نه خود ساختار، با تحرك افراد دچار اختلال مي شود. اما براي هر شكل ديگر سرمايه اجتماعي، تحرك فردي، كنش بالقوه اي را به وجود مي آورد كه نابودكننده خود ساختار - و بنابراين، سرمايه اجتماعي وابسته به آن خواهدبود (همان منبع، صفحه 490).

3 - ايدئولوژي: عامل سومي كه بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد ايدئولوژي است ايدئولوژي مي تواند با تحميل اين خواست به فرد كه به سود چيزي يا كسي غير از خودش عمل كند، سرمايه اجتماعـــي به وجود آورد. اين امر در اثراتي آشكار است كه ايدئولوژي مذهبي در واداركردن افراد، به توجه به منافع ديگران دارد.
تاثير غيرمستقيم و نسبتاً شگفت انگيزي از مقايسه مدارس مذهبي و غيرمذهبي ملاحظه شده است. مدارس خصوصي وابسته به سازمانهاي مذهبي در آمريكا، به رغم معيارهاي انضباطي انعطاف پذيرترشان، ميزان ترك تحصيل بسيار كمتري از مدارس خصوصي غيرمذهبي يا مدارس دولتي دارند. علت آشكار، سرمايه اجتماعي دردسترس مدرسه وابسته به سازمانهاي مذهبي است كه براي بيشتر مدارس ديگر، خصوصي يا دولتي، وجود ندارد. اين امر تا اندازه اي به ارتباطات اجتماعي - ساختاري بين مدرسه و والدين، ازطريق اجتماع مذهبي بستگي دارد. با وجود اين، تا اندازه اي به اين اصل ناشي از آئين مذهبي بستگي دارد كه هر فردي ازنظر خداوند مهم است. يك نتيجه اين اصل اين است كه جوانان خيلي كمتراحتمال دارد كه ازطريق بي توجهي ازنظر اداري از دست بروند. به علت ايدئولوژي مذهبي مدير مدرسه، كاركنان، و اعضاي بزرگسال اجتماع مذهبي كه با مدرسه ارتباط دارند، به نشانه هاي بيگانگي و كناره گيري به طور سريعتر پاسخ داده مي شود.

همچنين شيوه هايي وجود دارد كه به كمك آنها ايدئولوژي مي تواند اثر منفي بر ايجاد سرمايه اجتماعي داشته باشد. ايدئولوژي خودبسندگي، مانند آنچه طرفداران اپيكور در يونان باستان به آن اعتقاد داشتند، يا يك ايدئولوژي كه بر رابطه جداگانه و مستقل هر فرد با خداوند تاكيد مي كند، كه عمدتاً اساس آئين پروتستان را تشكيل مي دهد، مي تواند از ايجاد سرمايه اجتماعي جلوگيري كند (همان منبع، صفحه 491).

4 - عوامل ديگر: اگرچه عوامل گوناگون ديگري وجود دارد كه بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تاثير مي گذارد تنها يك دسته بزرگ آنها بويژه مهم است. و آن، دسته اي از عواملي است كه افراد را كمتر به يكديگر وابسته مي كند. رفاه و فراواني عامل مهمي در اين دسته است؛ منابع رسمي حمايت در زمان نياز (انواع گوناگون كمك دولت) عامل ديگري است. حضور اين عوامل گوناگون اجازه مي دهد كه هر سرمايه اجتماعي كه به وجود آمده است مستهلك گرديده و تجديد نشود. زيرا به رغم جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي، هرچه بيشتر افراد از يكديگر درخواست كمك كنند، مقدار سرمايه اجتماعي كه ايجاد مي شود بيشتر خواهدبود. هنگامي كه به دليل رفاه و فراواني، كمك دولت، يا عامل ديگري، افراد كمتر به يكديگر نياز داشته باشند، سرمايه اجتماعي كمتري ايجاد مي شود. سرانجام، يادآوري اين نكته سودمند است كه سرمايه اجتماعي يكي از شكلهاي سرمايه است كه با گذشت زمان مستهلك مي شود. سرمايه اجتماعي مانند سرمايه انساني و سرمايه فيزيكي اگر تجديد نشود مستهلك مي گردد. روابط اجتماعي اگر حفظ نشود به تدريج از بين مي رود. انتظارات و تعهدات باگــــذشت زمان ضعيف و ناپديد مي شود؛ و هنجارها به ارتباط منظم بستگي دارد (همان منبع، صفحه 491).

نقش دولت در ايجاد سرمايه اجتماعي
امروز در سراسر جهان دولتها در كانون توجه قرار گرفته اند.
توسعه هاي دور از دسترس كه امروزه تحقق يافته اند ما را بر آن مي دارد تا پرسشهاي اصولي خود را درباره دولت تغيير دهيم. نقش دولت چگونه مي تواند باشد؟ چه مي تواند انجام دهد؟ از انجام چه كاري بايد پرهيز كند؟ و بهترين راه انجام آن چيست؟ تجربه 50 سال گذشته فوايد و محدوديتهاي عملكرد دولت را به ويژه در ارتقاي توسعه به روشني نشان داده است.

عــــامل تعيين كننده توسعه، به رغم تجربه هاي متفاوت، كارآمد بودن دولت است. وجود دولت كارآمد براي فراهم آوردن كالاها و خدماتي (مقررات و نهادهايي) كه به بازار اجازه رشد و شكوفايي دهد و مردم را به سوي زندگي سالمتر و سعادتمندتر سوق دهد، حياتي است. بدون وجود چنين دولتي، توسعه پايدار در زمينه هاي اقتصادي و اجتماعي غيرممكن است. 50 سال پيش بسياري از انديشمندان دقيقاً همين نظر را عنوان مي كردند اما رفته رفته تمايل خود را اينگونه بيان كردند كه توسعه بايد دولت مدار باشد. از آن هنگام تا به امروز تجربه توسعه پيام متفاوتي را به ما مي دهد: دولت در فرايند توسعه اجتماعي و اقتصادي نقش محوري دارد، بــــــا اين حال نه به عنوان فراهم كننده مستقيم رشد بلكه به عنوان يك شريك، عامل تسريع و تسهيل كننده در روند توسعه (بانك جهاني، 1378، صفحه 2). مهمترين اقداماتي نيز كه توسط دولتهـــا مي تواند براي تقويت سرمايه اجتماعي انجام شود عبارتند از (فوكوياما 1999):

تشويق و تقويت تشكيل نهادهاي مدني؛تقويت وغني سازي آموزشهاي عمومي؛تامين امنيت شهروندان درجهت حضور داوطلبانه در نهادهاي اجتماعي؛پرهيز از تصدي گري بخشهاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و واگذاري فعاليتهاي مربوطه به نهادهاي مردمي براي جلب مشاركت آنها در فعاليتها و زمينه سازي ايجاد و تقويت نهادهاي اجتماعي و شبكه هاي اعتماد بين آحاد مختلف مردم (همان منبع، صفحه 40).

نقش سازمانهاي بخش دولتي
سرمايه اجتماعي در يك جامعه به شدت متاثر از عملكرد دستگاههاي دولتي است مهمترين عوامل عملكردي دستگاههاي دولتي كه مي توانند بر سرمايه اجتماعي اثر بگذارند در شكل شماره 2 نشان داده شده است.



در شرايط كنوني و باتوجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليتهاي كنوني و باتوجه به گستردگي و پيچيدگي فعاليتهاي دولت، جز ازطريق مشاركت و هم انديشي با شهروندان در يك ساختار مشاركتي راه ديگري براي ادامه حيات مديريت دولتي وجود ندارد.

آمــــــوزش و توانمندسازي، فرايند طرح ريزي شده اي است كه شهروندان، مشاركت خود را در جوامع مختلف احساس و نتايج حاصل را مشاهده كنند. هدف از آموزش و توانمندسازي ايجاد فرصت دسترسي به ساختار اصلي و كسب اطلاعات است. شهروندان و مـــديران بخش عمومي مي بايد به مثابه دو شريك در راه تاسيس نهادهاي آزادمنشانه يا مراكز يادگيري همت گمارند. با تحصيل دانش، شهروندان و مديران مي توانند بهتر با يكديگر كار كنند و از ابتداي كار در اجراي اموري كه تعيين و مشخص گرديده اند، مشاركت ورزند. يكي ازمهمترين فرايندهاي موجود در جوامع براي ايجاد سرمايه اجتماعي، آموزش است. گذر افراد از آموزشهاي عمومي در تمامي سطوح و نيز آموزشهاي دانشگاهي، نقش اصلي را در ايجاد سرمايه اجتماعي بازي مي كنند. مؤلفه هاي فرهنگي در سطح جامعه به شدت متأثر از عملكرد نظامهاي آموزشي و تربيتي هستند. درسطح سازماني نيز دوره هاي آموزشي كاركنان مي توانند بستر مناسبي براي تقويت سرمايه اجتماعي باشد.

شايد مهمترين بعد كيفيت در بخش دولتي، رفتارمناسب و عادلانه با ارباب رجوع آنها باشد. يكي از مسائل كه موجب از ميان رفتن سرمايه اجتماعي مي شود رفتار ناعادلانه با مردم توسط سازمانهاي دولتي است. براي ايجاد سرمايه اجتماعي كارگزاران بخش دولتي بايد بر اين عارضه غلبه كرده و نوعي رفتار توأم با عدالت را با ديگران برقرار سازند. از اين رو، بايستي در انتخاب كارمنداني كه در تماس با مراجعه كنندگان هستند، دقت ويژه كرد و آنهايي را برگزيد كه داراي خصوصيات بارز اخلاقي باشند.

سازمانهاي دولتي با سلوك و رفتار عادلانه با مردم قادر خواهندبود تا اعتماد شهروندان را به خود جلب كرده و درنتيجه سرمايه اجتماعي ايجاد كنند.

نتيجه گيري
عملكرد سازمانهاي دولتي از راههاي مختلف مي توانند به ايجاد و توسعه سرمايه اجتماعي ياري رسانند كه در اين بخش به طور مفصل به آن پرداخته شد. امروزه سازمانهاي دولتي بايد به فعاليتهايي دست بزنند كه موردقبول جامعه و منطق با ارزشهاي آن باشد. آن دسته از دستگاههاي دولتي كه نتوانند خود را با اين مهم تطبيق دهند، در عرصه عمل موفق نخواهند بود. به عبارت ديگر، اگر سازمانها بخواهند جايگاه خود را در جامعه حفظ كرده و به نحوي عمل كنند كه باعث بقا، توسعه و موفقيت شان شود، لازم است در عملكرد خود تجديدنظر كرده و تعهدات خود را نسبت به شهروندان (ارباب رجوع) به درستي ايفا كنند. بديهي است اگر شهروندان از سازمانهاي دولتي سلب اعتماد كنند در يك فضاي بي اعتمادي (فقير شدن جامعه از جهت سرمايه اجتماعي) هم سازمانها و هم شهروندان متضرر شده و خسارت خواهند ديد.

بنگاههاي دولتي وقتي بخواهند وظايفي را كه بهتر است به جامعه مدني سپرده شود، دردست گيرنــــد، سرمايه اجتماعي را تهي مي كنند. بنابراين، نخستين اصل برنامه ريزي اجتماعي اين است كه آسيبي به سرمايه اجتماعي وارد نكنند. يعني بنگاههاي دولتي بايد مصممانه آن اقدامات و فعاليتهايي را انجام دهند، كه از عهده آنها برمي آيند. درعين حال، اين سازمانها بايد وظايفي را به جامعه مدني بسپارند كه نهادهاي كوچكتر و كمتر متمركز مي توانند اجرا كنند. سازمانهاي دولتي بايد درجهت كنشهاي مثبت با اجراي مستمر و خوب با كاركردهايي آغاز كنند كه دقيقاً متناسب با وظايف آنهاست، فقط در اين صورت است كه مي توان به توليد سرمايه اجتمــاعي توسط سازمانهاي دولتي اميدوار بود.
منابع و ماخذ:

2 - فوكوياما، فرانسيس پايان نظم ترجمه غلامعباس توسلي، تهران، انتشارات جامعه ايرانيان، چاپ اول، سال 1379.
3 - كلمن، جيمز،بنيادهاي نظريه اجتماعي ترجمه منوچهر صبوري، تهران، انتشارات نشر ني، چاپ اول، 1377.
4 - COASE. H.(1960) “THE PROBLEM OF SOCIAL COST” JOURNAL OF IAW AND CONOMICS. PP. 1-44.
5 - COLEMAN, J.S, (1996), “SOCIAL CAPITAL IN THE CREATION OF HUMAN CAPITAL”, AMERICAN JOURNAL OF SOCIOLOGY SUPPLEMENT 94.
6 - FUKUYAMA.F.(1997) “ECONOMIC GLOBALIZATION AND CULTURE”, THE MERRILL LYNCH FORUM.
7 - FUKUYAMA, F.(1995), “TRUST: THE SOCIAL VIRTUES AND THE CREATION OF PROSPERITY” NEW YORK: FREE PRESS, CHAPTER 9.
8 - FUKUYAMA F.(1997) “ECONOMIC GLOBALIZATION AND CULTURE”, THE MERRILL LYNCH FORUM. Http://www.ml.com/woml/forum/global.htm.
9 - THE WORLD BANK GROUP, “SOCIAL CAPITAL FOR DEVELOPMENT” “WHAT IS SOCIAL CAPITAL”?
Http://www.worldbank.org/poverty/ scapital / whastc.htm.
10 - WALL, ELLEN , GABRIELE FERRAZZI, AND FRANS SCHRYER,” (1998). GETTING THE GOODS ON SOCIAL CAPITAL” RURAL SOCIOLOGY, 63(2).
11 - WARNER, F.(1999), “SOCIAL CAPITAL CONSTRUCTION AND THE ROLE OF THE LOCAL STATE, RURAL SOCIOLOGY 63(3).

سرمایه اجتماعی پلی بین اقتصاد و جامعه شناسی

سرمایه اجتماعی چندمنظوره و تبدیل پذیر است

سرمایه اجتماعی مفهومی فرارشته ای است که اخیراً مورد توجه بسیاری از رشته های علوم انسانی قرار گرفته است. این مفهوم در واقع پل ارتباطی مهمی بین اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی است که با نگرشی جدیدتر به بررسی ارزش های اجتماعی، به ویژه ارتباطات مردمی برای دستیابی به اهداف مشترک در سطح کلان می پردازد(فیلد،1384: 12- 11). در این مقاله با بررسی دقیق تر سرمایه اجتماعی، به بررسی ارتباط بین سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی می پردازیم. - سرمایه سرمایه یکی از اجزای تابع تولید است که پایه ای ترین ابزار تئوری اقتصادی برای تبیین منشاء ثروت است. چه در شکل کلاسیک تابع تولید (محصول تابعی از سرمایه، نیروی کار و زمین) و چه در شکل اصلاح شده آن، سرمایه آنچه را شامل می شود که در فرآیند تولید جریان دارد، از تولید نتیجه می شود و برای تولید بیشتر به کار گرفته می شود. سرمایه آنگونه که در جامعه شناسی، حقوق و اقتصاد از آن بحث می شود، دارای چهار ویژگی است:


1- واحدهای سرمایه مالک شخصی دارند و حقوق مالکیت آنها توسط قانون به رسمیت شناخته شده است.
2- سرمایه زمانی به منزله سرمایه فعال تلقی می شود که امیدی برای بازگشت آن وجود داشته باشد.
3- به جریان افتادن سرمایه، عموماً به کاهش یا تضعیف کارکرد آن می انجامد و توانایی بازگشت بالقوه آن معمولاً به این امر نیاز دارد که بخشی از برگشت سرمایه برای بازسازی یا نوسازی ذخیره سرمایه مورد استفاده قرار گیرد (تاجبخش،1382).
بانک جهانی بر چهار نوع سرمایه به عنوان چهار جزء تشکیل دهنده ثروت ملل در ارتباط با توسعه پایدار تاکید می کند:
1- سرمایه طبیعی: یعنی دارایی های محیطی مثل زمین، آب، جنگل، معادن، گیاهان و جانوران که به بعد محیطی توسعه پایدار مربوط می شود.
2- سرمایه تولید شده (بشرساخت): که معمولاً ماشین آلات، کارخانه ها ساختمان ها و تجهیزات زیربنایی مثل خطوط راه آهن و جاده هاست که بر بعد اقتصادی توسعه پایدار دلالت دارد.
3- سرمایه انسانی: ظرفیت های سازنده افراد که بر مهارت، آموزش و بهداشت مبتنی است و همراه با سرمایه اجتماعی بعد اجتماعی توسعه پایدار را تشکیل می دهد.
4- سرمایه اجتماعی: شبکه ها، انجمن ها و موسساتی که با هنجارهای مشترک و روابط متکی بر اعتماد شکل می گیرند و همکاری را تسهیل می کنند. (شریفیان ثانی،1380)
-
سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی به یکی از بحث انگیزترین و جنجالی ترین مفاهیم در پژوهش های علوم اجتماعی تبدیل شده است و حجم ادبیات دانشگاهی و سیاسی مرتبط با آن به شدت در حال افزایش است. این مساله به ویژه در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا صادق است و یکی از دلایل آن وجود ماهیت بسیار فردگرایانه روابط اجتماعی معاصر در این کشورهاست که به مسائلی مانند ازدواج های بی دوام، جنایت و از خود بیگانگی افراد منجر می شود. (تاجبخش و اسدی کیا، 1382)
ایده سرمایه اجتماعی سابقه ذهنی طولانی در علوم اجتماعی دارد و برخی آن را در آرای اندیشمندان متقدم و کلاسیک علوم اجتماعی مانند دورکیم، وبر و دیگران جست وجو می کنند. (بهزاد، 1381) فلدمن و اساف معتقدند مفهوم سرمایه اجتماعی به معنایی که امروزه به کار می رود نخستین بار هنیفن در سال 1920 به کار برد. او در مقاله ای که در سال 1916 در مورد اهمیت مشارکت در تقویت حاصل کار مدرسه منتشر کرد، سرمایه اجتماعی را شامل دارایی هایی می دانست که در زندگی روزانه افراد خیلی به حساب می آید همانند حسن تفاهم، رفاقت احساس همدردی و روابط اجتماعی در بین افراد و خانواده هایی که یک واحد اجتماعی را تشکیل می دهند. پس از نیم قرن تاخیر مجدداً در سال 1960 جین جاکوب به دلیل زندگی در شهرهای بزرگ آمریکا و مشاهده مرگ شهروندان آمریکایی به این مفهوم پرداخت. او توضیح می دهد که شبکه های اجتماعی فشرده در محدوده های حومه قدیمی و مختلط شهری، صورتی از سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهد. (فوکویاما، 1379: 10- 9) به دنبال او در دهه 1970 گلن لوری منتقد و ایوان لایت جامعه شناس، این واژه را برای شناسایی منابع مفید اجتماعی و توسعه سرمایه انسانی و توصیف مشکل اقتصاد درون شهری به کار بردند. از نظر لوری سرمایه اجتماعی مجموعه منابعی است که در ذات روابط خانوادگی و در سازمان جامعه وجود دارد و برای رشد شناختی و اجتماعی کودک یا جوان سودمند است (همان،14- 11).
با وجود این تا به حال تعاریف متعددی از مفهوم سرمایه اجتماعی توسط صاحبنظران حوزه های مختلف علوم انسانی ارائه شده است که در ذیل به برخی از این تعاریف اشاره می کنیم:
جیمز کلمن معتقد است سرمایه اجتماعی، فرآیندهای اجتماعی است که با تسهیل کنش اعضای خود منافعشان را ارتقا می دهد. به نظر پیر بوردیو سرمایه اجتماعی عبارت است از موقعیت ها و روابطی که در درون گروه ها و شبکه های اجتماعی برای افراد دسترسی به فرصت ها، اطلاعات، منابع مادی و موقعیت اجتماعی را افزایش می دهد. (علوی، 1380:21) به عقیده رابرت پاتنام سرمایه اجتماعی به مجموعه ای از ارتباطات افقی بین افراد و نیز وجوه گوناگون سازمان های اجتماعی نظیر اعتماد، هنجارها و شبکه ها گفته می شود که با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ، منافع متقابل و کارایی جامعه را افزایش می دهد. از نظر فوکویاما سرمایه اجتماعی مجموعه معینی از هنجارها یا ارزش های غیررسمی است که اعضای گروهی که تعاون و همکاری میانشان مجاز است در آن سهیم وذینفع هستند. (فوکویاما، 1384: 33)،به زعم او سرمایه اجتماعی عبارت است از توانایی های افراد برای کار کردن با یکدیگر به منظور دستیابی به اهداف مشترک در گروه ها و سازمان ها.
با جمع بندی نظرات ابراز شده می توان سرمایه اجتماعی را مجموعه ای از شبکه ها، هنجارها، ارزش ها و درکی دانست که همکاری درون گروه ها و بین گروه ها را در جهت کسب منافع متقابل تسهیل می کند و این نوع از سرمایه با نرخ مشارکت افراد در زندگی جمعی و وجود عامل اعتماد در بین آنان بیان می شود.
-
سرمایه اجتماعی به مثابه نوعی سرمایه
در مورد اینکه سرمایه اجتماعی نوعی از سرمایه است می توان چهار استدلال اساسی را به میان آورد.
اول اینکه سرمایه اجتماعی مانند انواع دیگر سرمایه، منبعی است با امکان سرمایه گذاری برای انتظارات آینده و همراهی بازدهی و نااطمینانی. سرمایه گذاری در ساختن شبکه های روابط خارجی، کنشگران را در جهت دستیابی به اطلاعات و قدرت توانمند می سازد و توسعه شبکه های درونی به کنشگران جمعی امکانات تقویت هویت جمعی و کارهای مشارکت جمعی را فراهم می کند. به عبارت دیگر همیشه نمی توان از سرمایه اجتماعی به عنوان یک دارایی برون زا و غیرقابل کنترل یاد کرد.
دوم اینکه سرمایه اجتماعی مانند گونه های دیگر سرمایه چند منظوره و تبدیل پذیر است. شبکه های دوستانه کنشگران اجتماعی مانند سرمایه های فیزیکی می توانند برای اهداف متفاوت به کار گرفته و به تولید کمک کند. همچنین منافعی که افراد از جایگاه شان در شبکه می برند قابل تبدیل به دیگر انواع سرمایه و به ویژه سرمایه اقتصادی است. به همین دلیل اعتماد و اعتبار را بعضی مواقع به عنوان جایگزین سرمایه اقتصادی مطرح می کنند. بوردیو معتقد است استراتژی تبدیل سرمایه به همدیگر متاثر از تغییر در ساختار فرصت های سودی است که هریک ارائه می کنند.
دلیل سوم به جایگزینی یا مکمل بودن سرمایه اجتماعی برای دیگر اشکال سرمایه اشاره دارد. عوامل اقتصادی می توانند گاه کمبود سرمایه اقتصادی یا انسانی خویش را با روابط اجتماعی قوی جبران کنند.
چهارم اینکه سرمایه اجتماعی نیز مانند سرمایه فیزیکی و انسانی، نیازمند حفاظت و هزینه نگهداری است و باید به طور متناوب بازسازی و تقویت شود. هر چند این سرمایه همچون سرمایه انسانی نرخ استهلاک قابل پیش بینی ندارد. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی مانند دانش و مهارت یا برخی کالاهای عمومی با عدم استفاده هم ممکن است دچار استهلاک شود.
-
به سوی سرمایه اقتصادی
کلمن جامعه شناس معروف آمریکایی است که تاثیرات عمده ای بر مطالعات آموزش و پرورش داشته است. یکی از علایق اصلی او ترکیب جامعه شناسی با جریان های عمده اقتصادی است و به همین دلیل او مفهوم سرمایه اجتماعی را به عنوان پل بین اقتصاد و جامعه شناسی به کار می گیرد. (کلمن، 1377:-463 - 460) از نظر کلمن، سرمایه اجتماعی نمایانگر منبعی است از انتظارات دو طرفه و بنابراین با شبکه های گسترده تر ارتباطات، اعتماد و ارزش های مشترک، بالاتر از افراد قرار می گیرد. (فیلد،1384: 32 ) کلمن به شدت متاثر از افکار گری بکر بود. مطالعات بکر در زمینه سرمایه انسانی در چارچوب نظریه انتخاب منطقی شکل گرفته و وی آن را به صورت کاربرد اصول اقتصادی در مطالعات و تحصیلات، خانواده، سلامتی و تبلیغات به انجام رساند.
کلمن از سرمایه اجتماعی برای تبیین تفاوت ها در زندگی افراد استفاده کرد. برای کلمن سرمایه اجتماعی ملموس است و در ساختار روابط میان کنشگران افزایش می یابد. (کلمن، 1377: 462) او اشکال عمده سرمایه اجتماعی را تعهدات و انتظارات، ظرفیت بالقوه اطلاعات، هنجارها و ضمانت های اجرایی موثر، روابط اقتدار، سازمان اجتماعی انطباق پذیری و سازمان تعهدی می داند. کلمن سرمایه اجتماعی را نوعی کالای عمومی می دانست که گرچه به دست کسانی که آن را تشخیص می دهند ایجاد می شود ولی منافع آن شامل تمام اجزای ساختار می شود. بنابراین سرمایه اجتماعی سبب می شود تا همکاری بین افراد ایجاد شود که در غیر این صورت دنبال منافع فردی خود می بودند. (شیروانی، 1383: 51 )
بوردیو جامعه شناس فرانسوی علاقمند به مساله دوام طبقه اجتماعی و دیگر انواع تعدی در مساله بی عدالتی بود. او برجسته ترین چیزی که از اقتصاد سیاسی بیرون می کشد همان چیزی است که او سرمایه فرهنگی می نامد. به نظر او سرمایه فرهنگی در درون یک فضای اجتماعی پخش شده است و سپس به وسیله میراث، انتقال یافته و بالاخره به صورت فرهنگ سرمایه گذاری می شود. (روح الامینی، 1374: 116- 114)
سرمایه اجتماعی برای بوردیو موقعیت ها و روابط در گروه ها و شبکه های اجتماعی است که دسترسی به فرصت ها، اطلاعات، منابع مادی و موقعیت اجتماعی را برای افراد افزایش می دهد. به نظر بوردیو تطابقی میان جایگاه اجتماعی و سلیقه ها و رفتارها وجود دارد مثلاً اینکه فضای طبقه اجتماعی برتر، چه نوع ورزش ها، نوشیدنی ها، گرایش های سیاسی و غیره ترجیح می دهند. (رضائیان، 1384: 20) از نظر بوردیو، تراکم و دوام ارتباطات هر دو اهمیت فراوان دارند. سرمایه اجتماعی نمایانگر ادغام منابع بالفعل و بالقوه ای است که برای مالکیت شبکه ای بادوام به کار رفته اند. همچنین وی معتقد است که ارزش ارتباطات یک فرد(یا حجم سرمایه اجتماعی یک عامل) به تعداد ارتباطات فعال شده و حجم سرمایه (فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) هر ارتباط بستگی دارد. بوردیو برای نمایش تعامل بین ارتباطات و سرمایه مالی یا فرهنگی، اعضای حرفه ها را مثال می زند، مانند وکلا یا پزشکان که با بهره برداری از سرمایه اجتماعی- ارتباطات، مقبولیت و احترام- اعتماد و اطمینان مشتریان را در یک جامعه سطح بالا به دست می آورند یا حتی از آن در زمینه شغلی و سیاسی بهره برداری می کنند. برعکس بوردیو معتقد است آنانی که فقط به کیفیت تحصیلات خود متکی هستند، بیشتر از همه در قبال کسادی مدرکی (اعتباری) زخم پذیرند، چون نه فقط دچار نبود ارتباطات هستند، بلکه ضعف فقر سرمایه فرهنگی آنان سبب کاهش آگاهی در مورد نوسانات بازاری در مورد مدارک آنان است. (فیلد،1384:27- 26)
توسعه تئوری سرمایه اجتماعی بیش از هر چیز وامدار کارهای پژوهشی رابرت پاتنام است. پاتنام که در سال 1970 برای مطالعه جنبه هایی از سیاست حکومت ایتالیا به رم سفر کرده بود با یک پدیده تاریخی روبه رو می شود که فرصتی استثنایی را برای انجام یک سلسله پژوهش های سیستماتیک و دنباله دار رقم می زند. این پدیده اجرای ماده معوق مانده ای از قانون اساسی ایتالیا بود که به موجب آن حکومت های منطقه ای حق فعالیت می یافتند. از آن سال که حدود 15 حکومت منطقه ای در ایتالیا شروع به فعالیت کردند تا سال 1990 که تعداد آنها به 20 مورد رسیده بود. سلسله پژوهش های پاتنام و همکارانش، بینش تازه ای را در تئوری سرمایه اجتماعی ایجاد کرد. موضوع این پژوهش در آغاز بررسی عملکرد این نهادهای حکومتی در مناطق مختلف بود و در نتیجه این بررسی سطح مناطق برگزیده در طی سال های 1678 تا 1985 بر اساس 12 شاخص حاکی از اختلاف شدید شمال و جنوب ایتالیا بود. (پاتنام،1380: 152) بنابراین سوالی که مطرح می شد این بود که چه چیزی باعث تمایز آنها از مناطق کمتر موفق داخل هر بخش می شود. یافته های پژوهش او نشان می داد که مدرنیته اقتصادی با عملکرد بالای نهادهای عمومی در ارتباط بود اما بررسی بیشتر محدودیت های این تفسیر را آشکار می کرد: در مناطق فقیر حکومت ها مدام عملکرد سطح پایین داشته اند اما تفاوت های آشکار در عملکرد درون هر بخش بر حسب توسعه اقتصادی کاملاً غیر قابل توضیح بود. بنابراین باید گفت که ثروت و توسعه اقتصادی نمی تواند تمام داستان باشد. (همان: 154- 150) فوکویاما معتقد است سرمایه اجتماعی متعلق به گروههاست نه افراد و هنجارهایی که شالوده سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهند در صورتی معنی دارد که بیش از یک نفر در آن سهیم باشد. گروهی که حاوی سرمایه اجتماعی اند ممکن است به کوچکی دو دوست باشند که با یکدیگر تبادل اطلاعات می کنند یا در پروژه ای مشترکاً همکاری می کنند یا ممکن است در مقیاس بزرگ تری تمامی یک ملت باشد. فوکویاما برخی از کشورها را که از نظر فرهنگی یکسان هستند بر اساس سرمایه اجتماعی مقایسه می کند و هدف او این است که به این سوال پاسخ دهد: چرا برخی کشورها موفقیت اقتصادی بیشتری نسبت به سایر کشورها دارند. او ادعا می کند در این کشورها سطوح بالای قابلیت اجتماعی (سرمایه اجتماعی) صداقت و اعتماد افراد را به انجام کارهای مشارکتی و تعاونی مشتاق می سازد و زمینه را برای رشد و ترقی فراهم می کند مثلاً در جامعه ژاپن سطوح بالای سرمایه اجتماعی سبب گسترش و توسعه این کشور شده است در حالی که در جامعه چین پیوندهای موجود مانع شکل گیری سرمایه اجتماعی شده و فرصت های نوآوری را محدود ساخته است. فوکویاما معتقد است جوامع مدرن به جای اینکه درصدد باشند که اخلاق اعضایشان را بهبود بخشند در جست وجوی تاسیس نهادهایی چون حکومت متکی بر قانون اساسی و مبادله مبتنی بر بازار آزاد هستند تا رفتارهای اعضای خود را نظام مند کنند. (فوکویاما، 1379: 13)
-
نتیجه گیری
مفهوم سرمایه اجتماعی را می توان به عنوان پل بین اقتصاد و جامعه شناسی دانست. در عین حال وجود سرمایه اجتماعی شرط لازم و نه کافی برای نتیجه بخشی سرمایه ها و سیاست های اقتصادی است و زمینه را برای رشد و توسعه اقتصادی فراهم می کند.


1- بهزاد، داوود(1381). سرمایه اجتماعی بستری برای سلامت روان، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال دوم شماره 6 .
2- پاتنام، رابرت (1380). دموکراسی و سنت های مدنی، ترجمه محمد تقی دلفروز، انتشارات وزارت کشور.
3- تاجبخش، کیان؛ اسدی کیا، بهناز (1382). تئوری سرمایه اجتماعی: پیامدهای آن برای توسعه اقتصادی و اجتماعی، گفتمان.
4- رضائیان، علی (1383). عصر سرمایه انسانی و اجتماعی، فصلنامه پیام مدیریت، شماره 11 و 12.
5- روح الامینی، محمود (1374)، زمینه فرهنگ شناسی، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
6- شریفیان ثانی، مریم (1380). سرمایه اجتماعی، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال اول، شماره 2.
7- شیروانی، علیرضا(1383). تاثیر عملکرد سازمان های بخش دولتی بر سرمایه اجتماعی، مدیریت و توسعه، شماره 20.

خطر كاهش همبستگي هاي اجتماعي

چكيده

ادبيات جامعه شناسي و جغرافياي شهري معاصر، يكي از ويژگيهاي عمده شهرهاي كنوني راكاهش نگران كننده پيوندهاي اجتماعي و اخلاقي شهروندان مي داند. در واقع دركنار معيارهاي متعدد تعيين كننده جغرافيايي، اقتصادي، اداري، فني و شبكه اي، شهر جدید كانون اجتماعي  فضايي است كه به تناسب افزايش جمعيت، توسعه نظام كار فني و نيز بالارفتن حجم انتظارات ساكنين آن، پيوسته درمعرض اشكال مختلف از كاهش و يا گسست در پيوندهاي اجتماعي و اخلاقي قرار دارد. گسترش كاهش همبستگيهاي شهري و شهروندي ممكن است در نهايت به ظهور اشكال گوناگون از ناهنجاريها و بيماريهاي رفتاري و حتي در سطحي بالاتر، شكل گيري جرائم شهري و اختلال در نظام روابط جمعي و كاركردهاي آن كمك كند. افزايش آمار جرائم شهري، فزوني ميزان ناهنجاريهاي رفتاري و رواني، تشديد خرده فرهنگهاي گروههاي اجتماعي ناهمگن، تغيير كاركرد روابط خانوادگي، كاهش احساس مسئوليت مشترك اجتماعي، رواج فرهنگ فردگرايانه  منفي و موارد متعدد مشابه ديگر، موضوع خطر كاهش همبستگي هاي اجتماعي و اخلاقي را به يك نقطه تهديدكننده براي سلامت و توسعه پايدار در شهر تبديل نموده است. اگر بازسازي اجتماعي شهري با اركان فرهنگي، اخلاقي وجهت دار، هدف توسعه پايدار شهرها كشور ما مي باشد، لازم است بررسي گردد كه چرا و چگونه و تحت نفوذ چه عواملي همبستگي هاي اجتماعي در اين دسته از شهرها در معرض كاهش قراردارد؟ به علاوه بهتر است تبيين گردد علائم و نشانه هاي كاهش همبستگي هاي اخلاقي و اجتماعي را به كمك كدام دسته از رويكردهاي علمي مي توان مطالعه نمود؟ مطالعه مسأله كاهش همبستگي هاي اجتماعي در شهر اين موضوع را آشكار مي كند كه ماهيت توسعه شهري در دوران اخير با انواعي ازگسست در روابط اجتماعي همراه مي باشد. گذشته از عواملي كه ممكن است موجبات توليد جرم شهري در كلانشهرها را باعث گردند، مطالعات نشان مي دهند كه كاهش هبستگي هاي اجتماعي، فقدان انسجام و نظم پايدار در تعاملات انساني، متغيرهاي عمده در وقوع انحرافات و بزه هاي كوچك و بزرگ شهري مي باشند. اين نوشته در نظردارد با استفاده از رويكردهاي علمي كنوني، شرايط پيچيده روابط انساني در شهرها ی جدید را مطالعه كند. زمينه هاي علمي آن را مورد نقد و ارزيابي قرار دهد و راه را براي انجام بررسيهاي بيشتر پيرامون عواقب منفي فرايند فوق تسهيل گرداند.

موضوع كاهش همبستگيهاي اجتماعي در شهرهاي جديد بويژه در شهرهاي كشورهاي موسوم به در حال توسعه به شكل نگرانكنندهاي توجه برنامهريزان شهري را به]. اين سؤال پيوسته مورد تفحص آنان قرار داشته و دارد كه خود جلب كرده است [چگونه ممكن است در كنار آسمانخراشهاي عظيم، بناهاي شكوهمند، زيباييهاي هنري ومعماري توسعه يافته شهري، راهها و ساختمانهاي عريض و طويل به ايجاد شرايط وساختاري نائل آمد كه در آن، زيباييهاي اخلاق انساني، ارزشهاي پايدار بشري، و تجليات اعتقادات متعالي در اشكال پنهان و آشكار خود حضوري محسوس و تعيينكننده داشته باشند. به علاوه اين پرسش مطرح ميباشد كه چگونه ممكن است با طراحي و برنامهريزي علمي، اخلاقي و خردمندانه باعث آن گرديد كه شهروندان در كنار برخورداري از مواهب توسعه شهري جديد، در محيطي سرشار از پيوستگيهاي اجتماعي و اخلاقي با يكديگرهمزيستي داشته باشند و بستر زندگي مشترك آنان در شهر مانع از رواج هنجارشكني، جرم،بزهكاري اجتماعي و در نهايت تجزيه اجتماعي گردد.

گذشته موضوع دگرگونيهاي بنيادي در اركان زندگي جمعي و پيدايش اشكال جديد از روابط و مناسبات شهري را مورد توجه قرار دادهاند. گرانيگاه اين دسته از نويسندگان، توجه بهجنبههاي آسيبپذيري روابط اجتماعي و سر برآوردن عواملي بوده است كه در نهايت بهسست شدن بنياد نظام روابط عاطفي، رواني و اجتماعي اعضاي جامعه در شهر منجرميگرديد. سخن زيمل در تحليل ساختار شكننده و آسيبپذير شهرهاي نوين به دليل غلبهچيزوارگي ١ از يك سو و انتقال از سپهر طبيعي و سنتي گذشته به فرجام پر اضطراب و

نوميدكننده كنوني از سوي ديگر و نيز بررسي تونيس و ماكس وبر و حتي آن دسته ازماركسيستهاي اوليه از تحول در اشكال مناسبات اجتماعي موجب گرديد كه مسأله خطر كاهش همبستگيهاي اجتماعي و اخلاقي شهرهاي معاصر در كانون مطالعات شهري قرار گيرد. از نظراين دسته از نويسندگان، ويژگي شهرهاي اقتصادي و تجاري جديد تنها در شكوفايي مادي وافزايش رونق اقتصاد شخصي و عمومي آنها خلاصه نميگردد، بلكه مكانهاي فوقالذكر دردوران نوين به قفسهاي زيبا و شكوهمندي تبديل گرديدهاند كه در آنها، روان، احساس، عاطفه،اخلاق و ارزشهاي پايدار انساني بدون جايگزينهاي مناسب در معرضتهديد قرار گرفته اند.موضوع كاهش همبستگيهاي اجتماعي در كلانشهرهاي جديد بويژه در شهرهاي كشورهاي موسوم به در حال توسعه به شكل نگرانكنندهاي توجه برنامهريزان شهري را به٤]. اين سؤال پيوسته مورد تفحص آنان قرار داشته و دارد كه - خود جلب كرده است [ ١چگونه ممكن است در كنار آسمانخراشهاي عظيم، بناهاي شكوهمند، زيباييهاي هنري ومعماري توسعه يافته شهري، راهها و ساختمانهاي عريض و طويل به ايجاد شرايط وساختاري نائل آمد كه در آن، زيباييهاي اخلاق انساني، ارزشهاي پايدار بشري، و تجليات

اعتقادات متعالي در اشكال پنهان و آشكار خود حضوري محسوس و تعيين كننده داشته باشند. به علاوه اين پرسش مطرح ميباشد كه چگونه ممكن است با طراحي و برنامه ريزي علمي، اخلاقي و خردمندانه باعث آن گرديد كه شهروندان در كنار برخورداري از مواهب توسعه شهري جديد، در محيطي سرشار از پيوستگيهاي اجتماعي و اخلاقي با يكديگرهمزيستي داشته باشند و بستر زندگي مشترك آنان در شهر مانع از رواج هنجارشكني، جرم،بزهكاري اجتماعي و در نهايت تجزيه اجتماعي گردد.، شهرنشيني جريان است كه طي آن، تعداد انبوهي از ] « ميگرددافراد از سكونتگاههاي روستايي به مناطق شهري نقل مكان ميكنند. همين كه تعداد كثيري ازافراد در شهرها به نوعي اشتغال مييابند و يا سكونت ميگزينند، پديده شهرنشيني آغاز

ميشود. فريدمن ( ١٩٧٣ ) شهرنشيني را در دو شكل مختلف مورد توجه قرار ميدهد: نخست به مكان اقتصادياي كه طي آن، شهرنشيني به مركزيت جغرافيايي جمعيت و فعاليت غيركشاورزي در محيطهاي متنوع و در معني دوم به توزيع جغرافيايي ارزشهاي اخلاقي،٧]. در اين جامعه انبوه و متراكم، بيشتر افراد ] « رفتار، سازمان و نهادها مربوط ميگردد بسيار كم همديگر را ميشناسند و رابطه رو در رو با يكديگر ندارند و تنها با افراد اطراف خودشان ارتباط نزديك و شخصي پيدا ميكنند. اين وضعيت زمينهساز بياعتمادي متقابل ونارضايتي كلي از زندگي شهري ميشود. از اين گذشته، زندگي در شهر با سطح بالايي از رقابت و كشمكش همراه است و منزلت اجتماعي شخصجنبه مادرزادي ندارد، بلكه بادستاوردهايش مشخصميشود و بنابراين هركس ميكوشد دستاوردهايي بيشتر از ديگران به دست آورد و نگران واپس ماندن از ديگران است [ ٨]. در حال حاضر، توسعه شهرنشيني وافزايش شكلگيري پديده كلانشهر در غالب كشورهاي در حال توسعه، فرايند تحول اجتماعي را با دشواريهاي متعدد روبرو گردانيده است. تغيير الگوي زندگي و تمايل روبه افزايش اسكان در مراكز شهري به منظور استفاده بيشتر از خدمات و امكانات، تودههاي بيشتري را براي حل مشكلات ناشي از دگرگوني در قالبهاي حيات نوين مجهز كرده است. مهمترينويژگي تحول در نظام اسكان اجتماعي، ظهور اشكال كاملاً جديد روابط و مناسبات اجتماعي در مراكز شهري است كه خود به تبع پيدايش نظام كار و سازمان توليد، يك وضعيت پديده كاهشهمبستگي اجتماعي در كلانشهرها اجتماعي متفاوت از گذشته را موجب گرديده است. . از هنگام شروع مدرنيته، بيماريهاي مزمن و شديد شهري در كالبد اجتماعي آن از جمله عدم همبستگي ميان ساكنين در شهرها و فقدان درك و احساس مشترك ميان آنان،دانشمندان را در قبال توسعه انساني در شهرها در شرايط جديد دچار ابهام نموده است. به همين دليل، عليرغم استقبال از تحولات اجتماعي جديد، نتايج انقلاب صنعتي سؤالات فلسفي مهمي را درباره شرايط آينده بشر باعث گرديده است. در ميان اين سؤالات، مهمترين آنهاپرسش مربوط به انبوهي جمعيت در شهرها و تأثير آن بر نظم و انسجام اجتماعي است.معهذا سهم اساسي جامعه شناسي هنوز به اين سؤال اختصاص دارد كه چگونه سكونتگاههاي شهري شيوه تفكر مردم و رفتار آنان را تغيير١١ ،ص. ١١ ]. توسعه شهرنشيني نتايج و تبعات متعددي را همراه داشته است. ] « ميدهندافزايش امكان برخورداري از رفاه و توسعه اقتصادي، ايجاد فرصتهاي اجتماعي براي تمامگروههاي جامعه، آزادي عمل و تصميم در انتخاب شيوه زندگي و بسياري از موارد مشابهديگر، مكان جغرافيايي شهر را براي شهروندان پذيرفتني كرده است. اما دامنه نتايج تلخ اجتماعي، همچون فزوني جرم و بزهكاري، رشد فرديتگرايي و از خودبيگانگي، افزايش فاصله اجتماعي و موارد بسيار ديگر، امكان توسعه پايدار زندگي شهري را با دشواريهاي پديده كاهشهمبستگي اجتماعي در كلانشهرهاساختاري روبرو گردانيده است.

 كاركرد تبييني مفهوم همبستگي اجتماعي در شهرمفهوم همبستگي در شهر، حكايت از انواع مختلف ارتباطات نيرومند عاطفي و اجتماعيساكنين دارد. در اين صورت، ارزشهاي اجتماعي، اعتقادي و اقتصادي مشترك عامل تعيينكنندهاي در تأمين نسبي همبستگي اجتماعي شهروندي محسوب ميگردند. پر واضح است كه مقوله همبستگي اجتماعي نوع شهري در درون خود با تناقضهاي متعدد روبرو است كه نخست آنها، عدم تعيين در مرز نهايي همبستگي و يا عدم همبستگي اجتماعي است. ديگر اينكه معيارها و شاخصهاي تعيين كننده همبستگي اجتماعي بسيار سيال هستند و ممكن است ازهر منطقه جغرافيايي به منطقه ديگر تفاوت معني دار داشته باشند. بايد گفت در ميان نويسندگان اجتماعي، دوركيم براي نخستين بار به تئوريزه كردن روابط اجتماعي پرداخته تحت تأثير مفاهيم قابل سنجش در علوم تجربي، درصدد بررسي تجربي و كاركردگرايانه موضوع همبستگي در سطح عام جامعه برآمده و بعدها ميراث علمي او توسط دانشمندان ديگر به گونه هاي مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.عليرغم تفاوت معني در مفهوم و كاربرد همبستگي اجتماعي، معيارهاي عمومي شناخت مقوله فوق در نزد اكثر جامعهشناسان مشترك ميباشد. مهمترين خصوصيت معيارهاي فوق،سنجش و اندازهگيري تعلق و پيوستگيهاي افراد همگن شهرنشين در قبال هنجارها، ارزشها،قواعد عمومي زندگي، رفتارهاي تعميم يافته و در مجموع فرهنگ و سلوك زندگي جمعي

است. اما بايد افزود كه پويايي و تحرك از جمله نتايج عمده شهرنشيني است كه بر كيفيت وشرايط همبستگي داراي تأثيرات فراوان است. بدين سبب گفته ميشود كه همراه با رشدشهرنشيني و توسعه روابط اجتماعي و نيز پيدايش اشكال جديد از فعاليتها و سلائق،همبستگي اجتماعي نوع گذشته به تدريج جاي خود را به اشكال جديد پيوستگي اجتماعي مي دهد

 

٤- تحول روابط اجتماعي در شهر

 در پي انقلاب اجتماعي و تحقق الگوهاي ديگري از فعاليت اقتصادي و اجتماعي، شهرگزيني به پديدهاي پيچيده تبديل شدهاست. دگرگوني از ساختار ساده گذشته به سازمان اجتماعي جديد در دو بعد محتوا ١ و شكل ٢

قابل تحليل است. از نظر ريختشناسي بنيادهاي فيزيكي، تأسيسات راه و جاده، مجتمعهاي بزرگ ساختماني و معماري و طراحي كالبدي، نماي بيروني شهرها را دستخوش تغييراتوسيع كرده است. بديهي است دگرگونيهاي فوق با خود، اشكال جديدي از فضاي ارتباطي رابه همراه داشتهاند. اگرچه مورفولوژي شهري كه تحت نفوذ شديد بر نيازها و آرمانهاي جديددر جستجوي تأمين آنها برآمده است و با خود تجسمهاي فيزيكي خيرهكنندهاي را به ارمغان آورده است، اما در مرحله بعد به متغير اساسي در تعيين نيازها و ضرورتهاي زندگي اجتماعي از جمله در حوزه روابط انساني تحول يافته است.نخست انبوهي و محيط اجتماعي آشفته شهري سبب ميگردد كه مردم در برخورد با يكديگر تجديد نظر كرده، بسياري از مسائلي را كه در اطراف آنها ميگذرد مورد اغماض قرار دهند. دومين ويژگي ارتقا دهنده محيط شهري، كاهش انگيزههاي انساني در درخواست از سود و منفعت است. از نقطه نظر زيمل، زندگي شهري مجموعهاي ازمبادلات است كه در آن، هر شخصممكن است اين سؤال را با خود مطرح كند كه چه چيزي نصيب او ميگردد و ارزش آن چقدر است؟ نتايج رنج و تعب عاطفي و تعامل غيرشخصي موجبات تنفر و محاسبهگري ميگردد. از نظر زيمل مردم در كلانشهرها نميتوانند در قبال يكديگر از احساس مسئوليت و مراقبت كافي برخوردار باشند.تفسيرهاي جامعه شناختي منتج ازدستاوردهاي زندگي شهري را مورد بررسي عميق قرار داده و به اين نتيجه رسيده اند كه مردم در شهر بيشتر متفاوت از يكديگر و از خود بيگانهاند و روابط اجتماعي ميان آنها به شكل مصنوعي و به تعبير ديگر از نوع ثانوني تحول پيدا مي كند.

٥- تأخر همبستگي اجتماعي در شهرپارهاي از جامعه شناسان بر اين باورند كه موضوع همبستگي اجتماعي، ذاتي جامعه و علت عام و اصلي شكلگيري و تداوم آن است. از نظر اين عده، هر نوع رشد اجتماعي بعدي در تاريخ، مولود و موجب گسترش آن در اجتماعات انساني است

 

زندگي در شهر با ارزشها و سنتهاي ناهمگون و تفاوتهاي فردي سبب كاهش انسجام اجتماعي ميشود و .فردگرايي به عنوان ارزشي اجتماعي مطرح ميگردد.در اين ميان، مهاجران كه اغلب از گروههاي فرودست، ناتوان از حيث اقتصادي، غيرماهر وبيگانه با سبكها و آداب و ارزشهاي زندگي شهرياند در مقايسه با غيرمهاجران از لحاظ ساختارهاي اجتماعي در موقعيتهاي متفاوت قرار ميگيرند و از آنجا كه براي درك ارزشهاي مشترك از فرصتهاي مساوي برخوردار نيستند، بيش از گروههاي متمكن و برخوردار به

.[ ١٩ ،ص. ١٠٣ ] « انحراف تمايل دارنداز نظر پارك (جامعهشناس شهري امريكايي در دهه دوم قرن گذشته) تحرك و تراكم جمعيت، شاخصعمده بروز ناهنجاريهاي اجتماعي در شهر است. در دهههاي اخير عليرغم توسعه شهرنشيني روابط اجتماعي در شهرها رو به ضعف نهاده و اين امر،آثار منفي بسياري بر جا نهاده است كه از آن جمله ميتوان به افسردگيها و ناراحتيهاي روانياي كه در ميان شهروندان پديدار شده است اشاره كرد. هم چنين كاهش ميزان همكاري.[ ٢١ ،ص. ٤٨ ] « مردم با يكديگر در اداره امور شهر از آثار منفي ضعف روابط اجتماعي است از زاويه جامعهشناسي شهري و جغرافياي جرم، تنزل كيفيت روابط اجتماعي و گسترش انواع روابط نوع غيرصميمانه و رسمي بنياد اخلاقي و اجتماعي نظام روابط انساني را در

كلانشهرهاي بزرگ جهان در معرض آسيب اجتماعي قرار داده است.در پايان ميتوان گفت توسعه همبستگي اجتماعي در شهر مستلزم بررسيهاي مختلف وتصميم سازيهاي خردمندانه، علمي و پايدار است. نخست آنكه لازم است مسأله افزايش جمعيت شهري و حفظ تركيب كنوني آن توأم با اصلاحات مورد نياز در دستور كار

برنامهريزي شهري قرار گيرد. ثانياً ضرورت دارد با توجه به ريشههاي اقتصادي و اجتماعي كاهش همبستگي اجتماعي و در تلاش براي حل معضلات، شرايط تغيير مطلوب در روابط اجتماعي در كلانشهرها فراهم گردد.

سوالات اساسی:

1.میزان همبستگی در شهر های جدید چقدر است؟

2.چه عواملی باعث افزایش یا کاهش همبستگی در شهر های جدید می شود؟